بچه که بودم بابام برام یدونه جوجه رنگی خرید
خیلی چاق بود من بش میگفتم خپل
همیشه براش مگس میگرفتم تا بخوره
*narahat* حیف که زیاد عمر نکرد *narahat*
*amo_barghi* دست که میزدم گرد و خاک میکرد و میومد *amo_barghi*
:khak: یبار فک میکردم تو اتاقه در صورتی که تو حال بود :khak:
منم فک میکردم تو اتاقه سه چهار بار دست زدم نیومد
*gerye* برگشتم ببینم کجاس لهش کردم *gerye*