وای ملیسا چه رویی داری دختر
ملی حالا دختره کیه متین بود
چرا هر چی اشاره بهت میکردم نیومدی
به سمت بچه ها برگشتمو و گفتم
چه خبرتونه هی پشت سر هم سوال میپرسید
دختره دختر داییش بود
یلدا گفت:حتما نامزدشم بود
نه بابا......با هم خواهر و برادر ند یه جوارایی چون مامانه متین به هر دوشون شیر داده
کورش خندید و گفت
مامان من به منم دلش نیومده شیر بده اونوقت مامان این پسره همزمان دو نفرو ساپورت میکرده
خلاصه با شوخی و مسخره بازی به دانشکده برگشتیم
فرناز دم کلاس کشیک میکشید تا مارا دید آینه ی جیبیش را تو کیفش شوت کرد و اومد
کورش باید باهات حرف بزنم و بدون اینکه حتی منتظر جوابی از کورش باشد دست اونو گرفت و کشید
یلدا آروم گفت : از این دختره متنفرم
شقایق و نازی هم با سر حرف اونو تایید کردند
بهروز اروم گفت : دختره عوضی اونقدر عشوه خرکی میاد که حالت تهوع بهم دست میده....نمیدونم چرا کورش انقدر بهش رو میده
شقایق چشماشو ریز کرد و گفت : یعنی با کورش چیکار داره؟
بی خیال بریم تا استاد نیومده
بعد هم خودم یکراست وارد کلاس شدم
وسطای کلاس بود که کورش وارد کلاس شد با نگاه اول بهش متوجه شدم شدیدا عصبانیه
شقایق آروم گفت معلوم نیست دختره ایکبیری چی بهش گفته ؟
استاد گفت :ساکت چه خبره؟
تا آخر کلاس ساکت نشستیم و همین که استاد از کلاس خارج شد به طرف کورش حمله کردیم
چی شد ؟
فرناز چیکارت داشت ؟
هی با تو هستما کورش با حوصله دفترش را در کیفش گذاشت و زیپش را بست و از جا بلند شد
ملی باید باهات حرف بزنم
چی شده؟
کورش کلید ماشینش را به بهروز داد و گفت : ماشینم امروز دستت باشه من با ملی میرم
بهروز با خوشحالی کلید و قاپید و گفت : بچه بزنید بریم ددری
یلدا و شقایق هم که اخمهای درهم کورشو دیدند سریع همراه بهروز رفتند
نازیم که زودتر از همه با بهروز همراه شد
با کورش به سمت ماشین حرکت کردیم
هیچ حرفی نمیزد و تمام طول مسیر تو فکر بود ..... همین که سوار ماشین شدیم آروم گفت
برو یه جای خلوت ............ بی هدف شروع به حرکت کردم
چی شده کورش؟
ملی یه گو.هی خودم که هیچ جوره نمیشه جمعش کرد
چی کار کردی؟
من خر...من.....من
اه تو چی؟
زهر مار انقدر وسط حرفم نپر تا بگم
سکوت کردم ....چند لحظه گذشت تا گفت
فرناز حاملست
خوب این که سوپرایز نیست همچین دختری......صبر کن ببینم نکنه از تو
آره من خر همون بعد از ظهری روزی که از توچال برگشتیم دانشگاه خواستم برسونمش خونشون که گفت برم خونشونو اصرار کرد
کسیم خونشون نبود و .....خوب اونم رفت واسم شربت بیاره
وای کورش نگو مثل دخترای چشم و گوش بسته شربت و خوردی که نمیدونستی چی توشه و بیهوش شدیو
بسه دیگه .... من کی همچین حرفی زدم ......اون فقط با نوع لباس پوشیدنو عشوه هاش تحریکم کرد
خاک تو سرت
گفتم بهت که فحشم بدی
پس چیکار کنم
چه میدونم یه راهنمایی
برو بگیرش
چی میگی
چیه چرا تعجب کردی ؟
اون حتی باکره هم نبود چطور من
وای خدا نگو که از خنده دلدرد گرفتم
اون حتی اگه باکره ام بود تو اهل ازدواج و این حرفا نیستی
خوب تو که میدونی بگو چه غلطی بکنم
بسپارش به من
فقط احتمالا یه بیست - سی ملیونی واست آب میخوره
به جهنم تو بگو 100 ملیون فقط از شرش خلاصم کن دختره احمق میگه تا هفته دیگه بهت وقت میدم بیای خاستگاری
حالا تو مطمئنی حاملس؟
جواب آزمایشش که اینطوری میگفت
شاید جعلی باشه....یا مال تو نباشه
نباید بذارم مامان اینام چیزی بفهمند ....میفهمی که
***
ملیسا جون بهاره گفت کارم داشتی
به قیافه غرق در آرایشش خیره شدمو گفتم
آره فرناز جون میای با هم یه سری بریم کافی شاپ نزدیک دانشگاه
نگاهی الکی به ساعتش کرد و لبهاشو غنچه کرد و گفت
اوم...........خوب ............میشه بدونم چیکارم داری؟
دلم میخواست پشت گردنشو با دست چپم بگیرمو و با دست راستم دو تا کف گرگی برم تو صورتش و بعدم با کله بزنم تو دماغ عملیشو و ......اوه اوه چقدر خشن...........نه بیخیال
در رابطه با موضوع تو و کورشه
همچین نیشش باز شد انگار با این گندی که زده باید اسکار هم بهش داد
خوب............ولی......من که حرفامو با خودش زدم و اونم پذیرفته
نه بابا .........شتر در خواب بیند پنبه دانه
میدونم ......خود کورش ازم خواهش کرده حرفای آخرو باهات بزنم
باشه ....بریم
همچین مثل جت راه افتاد که وقتی به کافی شاپ رسیدیم نفس نفس میزدم.........خاک بر سر دو دستی بازومو چسبید
اه ...ولم کن من که فرار نمیکنم
با هم وارد کافی شاپ شدیمو یه جای پرت طبقه دوم نشستیم
خوب
به صورت منتظرش نگاه کردم
خوب بریم سراغ مرحله اول نقشه یعنی مطمئن شدن
از اونجایی که می دونستم فرناز هر چی تو مغز پوکش میگذره تو چشماشم میشه دید گفتم
خوب ما باید اول مطمئن بشیم که تو حامله ای و مهمتر از همه بچه مال کورشه
بدون هیچ ترسی گفت
باشه فردا میریم آزمایش ...........چه میدونم دی ان ای و از این کوفتا
خوب پس واقعا بچه مال کورشه
مرحله دوم مقدمه چینی
خیلی خوب.........خود کورشم قبول داره بچه مال اونه ...اما
اما چی؟
خونوادش بد کوفتاییند
یعنی چی؟
بیچاره کورش دیروز غیر مستقیم به پدرش گفته میخواد با دختر دوست باباهه ازدواج نکنه و یکی دیگه را میخواد ندیدی چه قشقرقی به پا شد
چشمای بابا قوریش را ریز کرد و گفت
مگه باباش میخواد اون با کسه خاصی ازدواج کنه؟
خودمو هیجان زده نشون دادمو گفتم
آره باباش میخواد به زور شوهرش بده....ا نه یعنی زنش بده ...طرفم از این خر پولاس که
گارسون وسط حرفم پرید و در حالی که نیشش تا بناگوشش باز بود گفت
سلام ملی خانم چی سفارش میدین
خاک تو سر این بچه ها کنند از بس تو این کافی شاپ کوفتی اسممو بلند بلند صدا کردند اینم فهمیده..........جدی نگاش کردمو گفتم دو تا آب پرتقال ............از فرنازم نظر نپرسیدم اصلا کارد بخوره تو شکمش
گارسون رفت و من دوباره رفتم تو دور خالی بندی
آره ...میگفتم ....دختره دختر شریک باباشه فکر نکن مالیه ها خیلیم بیریخته ولی تا دلت بخواد خونه و ملک داره
کورشم دوسش داره؟
نه بابا مگه کورش آدمه که کسیو دوس داشته باشه اون فقط فکر ارثه باباشه آخه باباش گفته اگه با محبوبه.....همون دختر پولداره دیگه ........ازدواج نکنه از ارث مرث خبری نیست و کورش باید بره گدایی؟
نه بابا
جون شما
پس من چی .....یعنی تکلیف منو این بچه چی میشه
آخ نگو که جیگرم برای مظلومیت تو یکی کباب شد .............پرو
مرحله سوم تیر خلاص
فرناز من طرف توم هر چی باشه ما هم جنسیم ، منم چند بار موقعیت حالای تو را داشتم
( البته به گور بابام خندیدم اگه همچین گ.ه هایی بخورم )
به نظر من که حقتو ازش بگیر و خودتم از شر این بچهه خلاص کن
با ناراحتی نگام کرد و گفت
چطوری؟
به راحتی برو بهش بگو 30 ملیون بده تا بچه را سقط کنم و بعدم برو بچه را بنداز و با پولتم یه حال اساسی کن
اما آخه من کورشو دوس دارم
ای خاک تو سرت دو ساعته دارم فک میزنما
گارسون سفارشا را آورد و من یه نفس تا ته لیوانو سر کشیدمو و فرناز هم فقط به دستاش خیره شده بود
فرناز جون عشق و عاشقی کیلو چند ........وقتی باباش از ارث محرومش کرد با این پسر تن پروری هم که من میبینم باید بری کلفتی تا از گشنگی نمیری
وای خدا اگه کورش بفهمه پشت سرش چی گفتم خفم میکنه
از من گفتن بود تو با کورش به هیچ جا نمیرسی
(چرا به یه جا میرسی به کجا؟ خونه پدر پسر شجاع...اوا خاک بر سرم اون که زن داره ای فرناز شوهر دزد)
مرسی از راهنماییت من میخوام یکم فکر کنم