♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
هر که را مثل تو دیدم ، هرچه را مثل تو دیدم ، به گمانم که تویی
هر کجا نظر فکندم ، سوی هر کسی دویدم به گمانم که تویی
بخدا گنه ز من نیست ، چشم کم سو نظری بیش ندیدت
هر مکانی که برفتم ، هرکه را به جان خریدم ، به گمانم که تویی
بر سره شاخه من از دور ، نظری کردم و صیاد ندیدم
با نظر بر تکه سنگی ، در میان دام صیاد پریدم ، به گمانم که تویی
روزگاری در قفس هیچ نخواندم ، بخدا هیچ نخوردم
اینه در قفس آمد ، شب و روز بهره تو خواندم ، به گانم که تویی
به گمانم که تو یادت ز دله ساده ی ما هست که به پیش آمده ایی
صبح به صبح بهره تو آواز و دمی هل هله کردم ، به گمانم که تویی
آینه خورد زمین ، آینه نشکست ، من شکستم
روزگاریس که دلداده یِ این اینه بودم ، به گمانم که تویی
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
شعر از شیخ المریض عمو حسین پیرزاد