♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
به دریا می زنم
شایـــــــد به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید
مشکلــــــــــم را مـــــشکـــــلــــی دیگر
من از روزی که
دل بستم به چشمان تو دیدم
که چشمان تو
می افتند بــــه دنبال دلی دیگر
به هر کس دل ببندم
بعد از این خود نیز می دانم
به جز اندوه ِ
دل کندن ندارد حاصلی دیگر
مـــــــن از آغاز
در خاکم نَمی از عشق می بینم
مرا می ساختند
ای کـــــــاش ، از آب و گـِـــلی دیگر
به دنبال کسی
جــــــــامانده از پــــــرواز می گردم
مگر بیدار سازد
غــــــــــافــــــــــلی را ، غــــــــافــــلی دیگر
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فاضل نظری