..*~~~~~~~*..
خانم «كِيت وينسلِت» بازيگر نقش «رُز» در فيلم «تايتانيک»، وقتی به خاطر بازیِ زیباش جايزهٔ اسكار رو میگيره، میگه: وقتی بچه بودم و میرفتم حمام، شامپومو بغل میكردم و تصور میكردم جايزهٔ اسكاره
اشک از چشمهاش سرازير میشه و میگه: اما اينیکی ديگه واقعاً شامپو نيست؛ جايزهٔ اسكاره
چند وقت پيش داشتم يه روزنامهٔ انگليسی میخوندم
از قول «زِلاتان اِبراهيموويچ» بازيكن مشهور تيم ملی سوئد و باشگاه «پاری سن ژرمن»، كه جديداً يه خيابونِ مهم تو سوئد به نامش زدن نوشته بود: باور کنید من رؤیای تمام موفقيتهايم را در بچگیهايم ديده بودم
آقای «هیلتون» سرایدار یک هتل بود و تمام جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛ اما الآن٨۴تا «هتل هیلتون» تو دنیا داریم
او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است. در مصاحبه از ایشون سؤال میشه: تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟؟
جواب میده: من هتلبازی کردم
ـ آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟!! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم
ـ در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم...، شبها که رییس هتل میرفت خونه، من میرفتم تو اتاقش؛ لباسهامو درمیآوردم؛ لباسهای رییس رو میپوشیدم؛ پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم
مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم
حالا بعضی از ما تو خلوتمون «سرطانبازی» میکنیم
بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن
روزی چند بار ورشکست میشن
روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره
رابطهٔ زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن
بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن
خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن
به قول مرد بزرگ «آلبرت اینشتين»: انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود...؛ رؤیاهای زیبا و نیکخواهی برای خود و ديگران بسازید؛ همين
هميشه ميتوانيم افكارمان را مديريت كنيم و همانطور كه دلمان مي خواهد آينده را ترسيم كنيم بياييد از امروز افكار و تصوير ذهنيمان را تغيير دهيم
^^^^^*^^^^^