♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اگه قرار بود حسی که بهت دارم تموم یا عوض بشه، دیگه چه فرقی با بقیه داشتم؟
اگه قرار بود فراموشت کنم چرا اصلا باید بهت میگفتم دوستت دارم؟
من تکلیفم مشخصه با خودم، من یه آدم سالخورده نیستم که فراموش کنم تو کی بودی و چه حسهایی رو به من دادی
من حتی نمیتونم رگهای دستت رو فراموش کنم
من عادت کردم، به اینکه برای نبودنت ناراحت باشم
من به فکر کردن بهت عادت کردم
فکرِ تو، شده قسمتی از مُخم و من اون قسمت رو خیلی دوست دارم
پس توقع نداشته باش که بخوام اون تیکه رو از مغزم جدا کنم
تو میتونی حس من رو نادیده بگیری یا به هرچیزی تشبیهش کنی، ولی من نمیتونم
تو وقتی یکی رو با تموم وجود دوست داری، چجوری بعدش میتونی تموم وجودت و تک تک سلولهای بدنت رو قانع کنی که دیگه دوستش نداشته باشن؟
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
اچكان