♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
امروز دلم برایت یک جور عجیبی تنگ شده
شنیدنت کافی نیست
انگشت هایم ،دست هایت را میخواهند
و چشم هایم زل زدن به نگاهت را
نمیدانم؟
تو کافه دوست داری یا کنار دریا !؟
جاده های جنگلی را می پسندی یا سکوت کویر ؟
اصلا فرقی نمیکند هر جا تو گفتی
دلم یک قدم زدن جانانه می خواد کنار شانه هایت
و بعد یک استراحت کوتاه
که برایت چای و لبخند دم کنم و نان داغ و عطر ریحان بیاورم
که تو بخندی ،،دلت بهار شود و هوایت بهشت
و من واژه به واژه
بودنت را شعر کنم