دوست دارم در شب ديدارِ ماه
با تو بنشينم لبالب ، گاه گاه
دوست دارم با تو باشم تا سحر
چون غزل باشي و من چون اشك و آه
دوست دارم شب نشيني با تو را
فارغ از هر زخم و نفرين و گناه
دوست دارم با تو گويم راز دل
تا تو باشي مَحرم و ديوان راه
دوست دارم در تبِ آغوش من
چون سحر منجي شوي ، شب را پناه
دوست دارم هر شبِ وصل سحر
عطر آغوش تو گيرم تا پگاه
دوست دارم نازنين چشم تو را
چَشم شويم در نگاهت از نگاه
* كيارمين_فرجام *
هر چه میخواهد دل تنگت بگو