* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *

دو دوست به نام‌های سام و مایک در اتوبوس بودند. ناگهان اتوبوس ایستاد و یک گروه راهزن سوار اتوبوس شدند و شروع به تهدید و دزدیدن پول و ساعت و لوازم با ارزش مسافران کردند

سام از کیف پول خود بیست دلار بیرون آورد و آن را به دوستش مایک داد. مایک با تعجب پرسید: چرا این پول را به من می‌دهی!؟

سام جواب داد: یادت نیست! هفته گذشته من به پول احتیاج داشتم و تو این بیست دلار را به من قرض دادی

مایک گفت: چرا یادم آمد

سام گفت: الان پولت را پس دادم و دیگر بی‌حساب شدیم

* ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ *