*~*~*~*~*~*~*~*

از هنگامي ک خداوند مشغول خلق زن بود شيش روز ميگذشت. فرشته اي ظاهر شد و گفت: چرا اين همه وقت صرف اين يکي ميفرماييد؟

خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا ديده اي؟ بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگي قابل جايگزيني باشند، بايد بتواند با خوردن غذاي شب مانده کار کند. دامني داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جاي دهد، بوسه اي داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او ميتواند هنگام بيماري خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند

فرشته نزديک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خيلي نرم آفريدي

خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفريده ام تصورش را هم نميتواني بکني ک او تا چه حد ميتواند تحمل کند و زحمت بکشد

آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک براي چيست؟

خداوند گفت: اشک وسيله ايست براي ابراز شادي، اندوه، درد و نااميدي

فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتي دارند ک مردان را متحير ميکنند

خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يک عيب بزرگ دارد

فرشته گفت: چه عيبي؟

خداوند فرمود : پارک دوبل بلد نيست

*~*~*~*~*~*~*~*