توی یه روستا دو نفر قوزی بودن ، یعنی قوز داشتن 😀
خلاصه یکی از اینها خیلی قصه میخورد که چرا قوز داره یه شب از خواب بلند میشه فک میکنه دمه صبحه میپره تو حموم عمومی میبینه صدا جیغ و سوت و هورا میاد تو نگو عروسیه جن ها بوده
(بیشتر…)