khengoolestan_dastanak_ostad_naghasi_va_shagerd

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت

استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم

شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد
مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت ضرب در قرمز بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد

استاد به او گفت
آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی؟

شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد و متنی که در کنار تابلو قرار داد
این بود که

” اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید ”

غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند

استاد به شاگرد گفت
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

” همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه… “