رحمت خداوند مستمندی به سرای بخیلی درآمد، دق الباب کرد و گفت: نقل است که تو از اموال خود، نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم، مرا کفافی ده گفت: من نذر کوران کرده ام گفت: من کور هستم که اگر بینا می بودم از سرای رحمت خداوند به خانه چون تویی نمی آمدم 8 سال پیش نوشته شده توسط : قیز قیزداستانکهای زیبا 25 ◄ تا خر تو خره ، تو هم لایک کن 5
8 سال پیش
یا تفنگ آبی داداشم این به زبان فارسیه؟
8 سال پیش
یا تفنگ آبی داداشم این به زبان فارسیه؟
نه پس به زبان میخیه
8 سال پیش
آغا دق الباب چیسته؟؟؟؟
8 سال پیش
والا به نظر منم میخیه هییییییییییچیییییییییی نفهمیدم ازش
8 سال پیش
یکی میره در خونه ی یکی گدایی
میگ من فقط ب کور ها کمک میکنم
گداهه هم میگ منم کورم ک خدا رو رها کردم و اومدم در خونه ی تو
معنیش بود☝☝☝
هر چه میخواهد دل تنگت بگو