—————–**–

روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند. آوازی شنید که: ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟

شیخ گفت: بار خدایا! خواهی آنچه را که از “رحمت” تو می‌دانم و از “بخشایش” تو می‌بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجده‌ات نکند؟

آواز آمد: نه از تو؛ نه از من!!

—————–**–

تذكره الاولياء ❇
❇عطار نيشابوری