چند داستان کوتاه زیبا ی واقعی که می‌تواند احساسات شما را متحول کند

دیروز من و خواهرم تصادف کردیم و به لطف بستن کمربند ایمنی آسیب چندانی ندیدیم. خواهرم دختری اجتماعی است و دوستان فراوانی دارد

برعکس من درون‌گرا هستم و تنها دو دوست صمیمی دارم. به محض آرام شدن اوضاع خواهرم خبر تصادفش را در اینستاگرام و فیس بوک پست کرد

درحالی که دوستان او مشغول پست گذاشتن و لایک کردن بودند دوستان من قبل از رسیدن آمبولانس در کنارم بودند

یکی از دوستان من که کل دوران دبیرستان را با مشکلات نوشتاری و خواندن دست و پنجه نرم می‌کرد و هر معلمی ناامیدانه به پدر و مادرش اعلام می‌کرد که فرزندتان به درد درس خواندن نمی‌خورد با نمره عالی از دانشگاه بروکلی فارغ التحصیل شد و اکنون شرکت موفقی را اداره می‌کند

اما چطور ممکن است چنین فردی به این درجه از رشد برسد؟ او به من گفت: خیلی ساده به خودم گفتم که آن‌ها در مورد من اشتباه می‌کنند و دقیقاً برعکس چیزهایی که دیگران به من گفتند را باور کردم و هر روز با خودم مرور کردم‌‌… شاید بعضی‌ها بگویند این دیگر چه مدلش است اما برای من جواب داد

من و همسرم مسئول هتل هستیم. روزی خانواده ۶ نفره ای به هتل ما آمدند.
هربار که آن‌ها را در لابی می‌دیدم مشغول خنده بودند! سر صحبت را که با آن‌ها باز کردیم گفتند: خانه ما روز گذشته در آتش سوخت ولی خدا را شکر هیچ کدام از ما آسیب ندیدم و همین بزرگ‌ترین دلیل برای لبخند زدن است

دیشب درست شب سال نو، خواهرم با من تماس گرفت! یک سال بود که بر اثر تصادف در کما بود. باور نکردنی بود. کل شب را خندیدیم و صحبت کردیم

درست است که هنوز کاملاً خوب نشده است ولی نمی‌دانید همین بودنش چه لذتی دارد. قسمت مسخره ماجرا این جاست که یک ماه قبل از تصادف باهم بحثمان شد و قهر کردیم ولی اکنون وقتی به آن روزها فکر می‌کنیم از حماقتمان خنده‌مان می‌گیرد

‏عاشق کسانی باشید که شما را دیدند
‏وقتی که
‏برایِ هرکس دیگری ناپیدا بودید

گابریل گارسیا مارکز

یه بزی مال همسایمو دزیدم ، بردمش بازار فروختم 400هزار تومن

شب بعدی رفتم یکی دیگشو بدزدم گرفتنم و رفتن شکایتم کردن
یه احضاریه اومد در خونه که بدلیل بز دزدی ده روز دیگه دادگاه داری
همسایمون هم سرگرم مدرک جمع کردن وشاهد جمع کردن شد

یه شاهدش گفت نمیام شهادت بدم
همسایمونم بهش گفت صدتومن بهت میدم بیا، طرف هم قبول کرد

با هزینه تاکسی ورفتن به دادگاه و تمبر زدن و نامه نگاری یه دویست و پنجاه تومن دیگه هم خرج کرد

خلاصه قاضی منو 300تومن جریمه کرد

بزه رو فروخته بودم 400تومن صدتومنشو ورداشتم بقیشم دادم به همسایم

همسایم هم 50تومن گذاشت سر 300تومنی که از من گرفت که پول شاهد و هزینه دادگاه و… بده

ولی من صدتومن نفع کردم

یعنی در سیستم قضایی اون اندازه که شاکی اذیت میشه
اگر مجرم هم اذیت میشد الان ظلم ریشه کن شده بود

حالا همسایمونم جدیدا زده تو کار بز دزدی

ناشناس

به اعتقاد روانشناسان زمانی که یک شخص می خواهد تصویر قابل درکی از زندگی اش داشته باشد این سه سوال را از خودش می پرسد

من چه کسی هستم؟
دیگران چه فکری درباره من می کنند؟
و می خواهم چه کسی شوم؟

اگر می خواهید خود واقعی تان را بشناسید این تست شخصیت شناسی را امتحان کنید

شماره یک

اگر شخص شماره ۱ را انتخاب کرده اید پس به سرنوشت اعتقاد دارید. اگر توانایی تغییر موقعیتی را نداشته باشید از تلاش دست برمی دارید. شرایط و اتفاقات را همانطور که هستند می پذیرید. هیچ وقت بحث نمی کنید و رفتار صلح آمیز دارید چون جنگ و درگیری فقط شما را ناراحت می کند. قلب رئوف و بزرگی دارید و به صداقت ارزش می دهید. این باورتان که همه چیز از پیش تعیین شده است کنار بگذارید و یادتان نرود که این شما هستید که می توانید سرنوشت خودتان را تعیین کنید

شماره دو

از آن دسته افرادی هستید که همیشه تصمیمات عجولانه می گیرید. پس دفعه بعد هنگام تصمیم گیری کمی وقت بگذارید و موقعیت را ارزیابی کنید. لجوج هستید و هیچوقت غصه گذشته را نمی خورید. مسئولیت تصمیماتی که می گیرید را می پذیرید و فقط به خودتان وابسته هستید

شماره سه

برای زندگی می جنگید. بی پروا عمل می کنید و هرگز کوتاه نمی آیید. زمانی که می خواهید از جایگاه و باورهای تان دفاع کنید تا لحظه آخر می جنگید همیشه رویکردها و استراتژی های جدید دارید و به همین دلیل است که آدم های مثل شما می توانند بیزینس من و مدیران موفقی باشند

شماره چهار

اگر شخص شماره ۴ را انتخاب کرده باشید روح سرکشی دارید. شخص سنت گریزی هستید که حاضر است برای ثابت کردن چیزی به کسی حتی منافع خودش را هم فدا کند. شما به اصول خودتان پایبند هستید و فکر می کنید نظر و تصمیم شما همیشه بهترین است. به خاطر داشته باشید که با ایده های متفاوت می توان به درک بهتری از موقعیت رسید
پس دفعه بعد که وارد بحث شدید سعی کنید معقولانه رفتار کنید

مترجم: مریم اسدی

‏کاش همون لحظه که میاین تو زندگی آدم تا اخرش مثل همون لحظه اول باشین

چه دوستـــــــی پاکـــــــی دارنـد
کفـش ها

یکی گم شـود ، دیگری محکوم
به آوارگیـست

درد یعنی دلت براش تنگ شده اما هیچ غلطی نمیتونی بکنی

درد یعنی اینکه با اینکه میدونه دلتنگشی بازم میزاره و میره

میدونم که یه روز بهت قول داد که بر میگرده اما دیگه بر نگشته

گاهی میخواهی انتقام بگیری ولی نمیتوانی اما این را هم بدون که انتقام گرفتن آسانتر اون چیزیه که فکرشو میکنی