میان کوچه ها رفتی، به هربيگانه شک کردم
تورفتی تاکه برگردی، چه بی صبرانه شک کردم

درون باغ وقتی که به آن پروانه خنديدی
نمی دانم چه شدحتی به آن پروانه شک کردم

تودر آغوش من بودی، صدايی ناگهان آمد
به رَخت آويز و ديوار و چراغ خانه شک کردم

هم اينکه رو بروي آينه رفتي و برگشتی
به سنجاق و تل و موگير و عطر و شانه شک کردم

تو هرجایی که خندیدی به هرکس یا که هرچیزی
من مجنون زنجيری، من ديوانه شک کردم

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

* سيدتقى سيدی *