*~*~*~*~*~*~*~*

من همیشه دختر پرهیاهویی بودم
هیچوقت بلد نبودم ساکت و آروم و صبور باشم
هرچی تو دلم میگذشت باید همون آن میریختمش بیرون

هرچی میرف رو مخم فورن گوشیمو برمیداشتم و تایپش میکردم و برات میفرستادم
ترسی نداشتم که حرمتای بینمون شکسته میشن
دلم اونقد نازک نبود که نتونم دلتو بشکنم
تا تقی به توقی میخورد تهدیدت میکردم که من میرم و پات نمیمونما

تو یه وقتایی باهام لج میکردی
یه وقتایی بدتر از خودم رفتار میکردی
یه وقتاام صبوری میکردی و هیچی نمیگفتی
فقط وقتی که آروم میشدیم به روت نمیوردی که از کارام ناراحت میشی و میگفتی خیلی خوبه که صادقانه حرفاتو میزنی و نمیذاری چیزی تو دلت بمونه

حالا اما من دیگه مث قبل نیستم
جون دعوا و لجبازی و کل کل ندارم
دل قهر و زنگ زدنای بی جوابو ندارم
من دیگه از فکر یه شب که بی تو بخوابم و یه صبح که بی تو بیدار شم از پا درمیام
من دیگه زندگیو فقط با تو و بودنت و چیزی که باهم ساختیم باور کردم
من دیگه به هیچی به جز تو فکر نمیکنم
دیگه نمیتونم بگم ولت میکنم میرم با یکی دیگه چون نمیتونم این کارو کنم

دیگه نمیتونم رفتارتو کاراتو زیر سوال ببرم چون خودمم شکل تو شدم و ما دوتا خیلی وقته همه تصمیمامونو باهم میگیریم پس گیر دادن به انتخابای تو زیر سوال بردن حرفا و انتخابای خودمم هست
قبلن برام فرقی نمیکرد چیزی که پیش اومده مهمه یا بی اهمیت

لابد پیش خودم میگفتم هر مساله جزئی ای هم باشه تو نباید بذاری من اذیت بشم
خیال میکردم تو اگه عاشقمی باید جهانو بخاطرم زیر و رو کنی
اما حالا فهمیدم جهان زیر و روام بشه نمیخوام یه لحظه نگاهتو ازم بگیری
حالا فهمیدم مهم ترین مساله ام قد یه چایی کنار هم خوردنمون اهمیت نداره
وقتی میشه با تو قدم زد با تو فیلم تماشا کرد با تو سر میز شام نشست و میشه با دستات و چشمات کل دنیا رو ساخت

من چرا به این همه خوشبختی پشت کنم و بگم میذارمت و میرم؟

من دیگه اون آدم سابق نیستم
دیگه نه جون لجبازی و دعوا دارم
نه دل قهر و جدایی
من حالا شدم اون عاشق صبور و آرومی که یه عمر میتونه کنارت بمونه و برات لبخند بزنه و خیالت تخت باشه که هیچوقت نمیذارتت و بره
نگام کن
همونی ام که یه عمر میگفتی باش

*~*~*~*~*~*~*~*

❇مانگ میرزایی❇