یک نفر را دوست دارم … شعر می گویم … برایش
آمده … در زیر شعرمن … نوشته … عاشقین؟

این همه از دردهایم گفته ام … باز آمده
می نویسد … خوش به حال دلبر تو … آفرین

من که شاعر نیستم … تا … عاشق شعرم شوی
من … فقط یک عاشقم … بگذار … تا… شعرم شوی

با من … از ماندن بگو‌… رفتن تباهم می کند
خوب می دانی … غمت … خانه خرابم می کند

من … به لبخند دو چشمان تو … عادت کرده ام
ترک عادت هم که می دانی…چه کارم می کند

قدر یک دم … دست هایت را … ز دستانم مگیر
فکر یک دم بی تو … بر مردن … مجابم می کند