♥♥.♥♥♥.♥♥♥

هفته پیش رفته بودیم باغ اغاجون بعد از اونجایی کع اغاجون نوه زیاد داره بعضی وقتا اسمامونو قاطی می‌کنه
مثلاً یبار خواست منو صدا بزنع کل فامیلو آورد جلو چشمم
اغاجون: پریسا، آرام، مهدیه، نسترن، راضیه، مینا

یعنی اسم من اینقد سخت محسوب می‌شود.
😎😎

خب بریم سر موضوع خودمون
عاغا من رفتم دیدم اااا یارم نیست
(رادوین را ارض مینمایم)
خب وقتی یارم نباشع همه منو اذیت میکنن و من هم چاره ای جز سکوت ندارم
😓

این داعاش ما کع آق شایان باشع خعلی لوسه
یع داعاش بزرگترم دارم کع کلا وللش خاطره خوبی باهم نداریم
😒
خب میگفتم این شایان با پسر عموهام کع دل خوشی ازم ندارن دس به یکی کردن منو بچزونن
😐😤

من واساده بودم کنار استخر وسط باغ کع یدفعه
یکی حوولممم داد تو آب
😨
من اومدم بالا درحالی کع دود از دماخم وگوشم میزد بیرون
😤😤

دیدم کسی نیس
عاغا یهو یه شبح سفید اومد سمتم منم ججیییغغغ زدم و دوییدم سمت درختا کع یه چیزی بع پام گیر کرد ششتتتتررررققق خوردم زمین
😦😱

با بد بختی بلند شدم خواستم برم کع یهو یه چیزی حس کردم رو صورتم
درش آوردم کع دیدم
دیدم
ببععععععللللللههههه یک عدد سوکس پلاستیکی باشاخک های بسسسسسییییاااررر چندشناک
اینقد چندشم شششدددد
😲

یع جیغ بلد کشیدم: کثثاااففطططااا منو دست میندازییینن؟!!!؟؟!!! از مادر نزاییده شادیو دس بندازع
😥😥😦

رفتم به سمت داخل دزدکی عینک و عصای عاغاجونو برداشتم رفتم بیرون
عینکو زدم به چشم خرگوش پویان
( پسر عموی گودزیلای۷ سالم)
عصارم ‌با یه بدبختی گذاشتم رو سرش معلق بمونه
😜😚

بعدشم یه بسته کامل آدامس جوییدم چسبوندم رو صفحه تبلت میلاد
(پسر عموی۸ سالم)
و خب سر دستشون آق شایان خودمون
ایشونو گذاشتم ولی رادوین کع حالشو بگیره
عاغا بعد نیم ساعت یارم با یارش که نامزدش باشع اومدن
منم کع یارمو بایارش دیدم ذوق مرگ شدم
😹

در حالی کع میدوییدم داد زدم: رررراااااااددددوووییییننننننممممم کجاااا بودییی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

رادوین: شااااااااادددددییی نییییاااااااا

منم حواسم نبود افتادم تو یک عدد چاله

ازون ور اغاجون با عصبانیت اومد بیرون:کدووومم بیشعوری عینک منو برداشتهه؟؟؟ عصامم کو؟؟ خانم تقصیر توئه کع نوه های چلمنگت اینجوری شدنا بس که لوسشون کردی

عاغا آقاجون اومد بیرون خرگوش پویانو دید داد زد: ممد رضاااا بچع تو مگه تربیت ندارع بیا ببین

عمو ممدرضام اومد پویانو بادمپایی دنبال کرد چنان زد تو سرش کع با مخ خورد زمین
😹😹

میلادم باگریه اومد رفت کنار پویان
بعدشم موند شایان… کع کار رادوین بود

دقایقی بعد ما دیدیم شایان اومد با یک پیرهن جرررر خوردههه یک شلوار شلوارک شده و موهای سیخ شده…. ودیگر هیچ

نگو این رادوین بلا فیلم ترسناک به بچه نشون داده اونم ازترس فرار کردع افتاده تو جو اینجوری شده

کع فهمیدن عصا و عینک عاغا جون کار من بوده به وسیله لگد انداختم بیرون و چار ساعت به درخت بستنم
😹😼

♥♥.♥♥♥.♥♥♥