♦♦—————♦♦

چشمامو میبندم

یادم میاد اون لحظه رو
آخرایه دوم راهنماییم بودفک کنم طبق معمول اومده بودم یه ترشک بخرم ازتوبعد برم مدرسه.تو مغازه چند نفر دیگه بودن.فهمیدم یچیزی میخوای بگی.هی وسیله های اونارودادی که مغازه خالی شه.خالی شد.اومدم جلو.داشتی ترشکومیدادی.یکم بیرونو نگاه کردی.برگشتیو
تو چشمام زل زدی.اسممو گفتیویه خانوم بهش اضافه کردی: خانوم من ازتون خوشم میاد ینی خیلی وقته تو کوکتونم.میشه ما چیز بشیم؟ینی یه مدت باهم آشنابشیم؟

راستش خیلی وقته منتظراین حرفت بودم.خیلی وقته دلم اینو میخواست که از دهنت بشنوم
قبول کردم… ذوقت ازصد متری معلوم بود.خوشحالیت.دستپاچه گیت.خنده های مسخرت

روز به روز بیشتر وابسته شدی
بیشتر عاشق شدی
بیشتر واسه آیندمون تصمیم میگرفتی
دقیقا قیافتو یادمه بخدا، نگاهت، نشستنات روصندلی، پولو نمیدادم دستت که نگیری مینداختم رومیزو میرفتم.چقد حرص میخوردی

هفت سال پیش بود
دقیقا هفت سال گذشت
دیروز وقتی چشمم بهت خورد خشک شدم‌.. نمیشد حرف بزنم. دستام میلرزید.بخدا میلرزید.اخمتو دیدم.مشتتو دیدم.لبه پایینتو گاز گرفتی بااخم نگامون کردی.دستت مشت شدونشستی تو ماشینت.دیدم از آینه نگاه میکنی.دیدمت
هفت سال گذشت
تودیگه مرد شدی
منم دیگه خانومی شدم براخودم

بااین تفاوت که تو مرده زندگی شدیو من خانومه خونه ای که مردش یکی دیگس.یه مرد دیگه.من نامرد شدموپی امی که امشب ازت اومدیه نامردو آتیش زد
تاته ته رگو ریشمو سوزوند

سلام
یادمه بهم میگفتی اینجوری دستتو میگیرمو به همه میگیم ماله همیم. تو ماله اون شدی.خوشحالی خانوم نه؟
من هنوز میخواستم ماله توئه لعنتی باشم.میدونی درسته؟نمیدونم چجوری دلت اومد… نمیدونم حرفات از اولش دروغ بود یاکم کم دروغگوشدی…. فقط بدون چه بخوای چه نخوای یجوری تو دلمی که نمیتونم بیرونت کنم….این همه سال نشد بازم نمیشه.فقط یچیزی من همیشه هستم.همیشه روم حساب کن.میدونمم جواب نمیدی خانوم…. ینی نبایدم جواب بدی ولی میدونم که میخونی.من تا ابد پشتتم.حتی اگه تاابد هیچ نصبتی باهم پیدانکنیم… راستی پروفایلت خیلی قشنگه… خدافظ

من
لال شدم😢
مات شدم
فقط تو نبخش منو😭
توروخداحلالم نکن
😭
من باید برات بسوزم

♦♦—————♦♦