♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

یه شبایی تو زندگیت هست که وقتی دفتر زندگیتو ورق میزنی به چیزایی میرسی که نمیدونی تقدیرت بوده یا تقصیرت
به آدم هایی میرسی که نمیدونی دردن یا همدرد
به لحظه هایی میرسی که هضمش واسه دل کوچیکت سخته
و به درد هایی میرسی که برای سن و سالت بزرگه… به آرزوهایی که توهم شد رویاهایی که گذشت… به چیزایی که حقت بود اما شد توقع و زخم هایی که با نمک روزگار آغشته شد و احساسی که دیگران اشتباه می نامند

و دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده و باز هم انتهای دفتر خودت میمانی و زخم هایی که روزگار پشت هم میزند و سکوت هم دوای دردش نیست: ای کاش دنیا‌ مهربان تر بودی

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

khengoolestan_axs