بذارید ی سری اطلاعات درمورد خودم بتون بدم الان


اولیش اینه کع خداااااااای قر و قمیشم
💃💃
دائـِمُ الــقـِررررره ب تمام معناااا
💃
ینییییی هیشکی در این حرفه بم رودست نزدع
😎😎
شوما چس ناله پخش کن من باش قر میدم
💃😂
ناله‌ی شتر حامله پخش کن من میام وسط باهاش
😐😂💃
در این حدم من
شاید براتون سوال شدع باشه اما باید بگم ک نع، ننم منو در حال قر دادن ب دنیا نیاوردع

نافمم با قر نبریدن

@~@~@~@~@~@

:خب بریم سراغ سوتی امروز

داستان ع اون جایی شروع شد ک من قصد کردم برای وضو گرفتن ب ظرفشویی مراجعه کنم

جالبه بدونید با این قر و قمیشم نمازم میخونم
😐
خب بلخره خدا بخشندس دگ
😀

بعله… درحال رفتن ب سوی آشپزخونه بودم و همینجوری واس خودم لنگ مینداختم ب در و دیوار و از این وحشی بازیا

ب جلوی ظرف شویی رسیدم دیدم حیفم میاد قبل وضو چارتا قر ندم
همینجوری داشتم خزجوادی میرخصیدم و آبو باز کردع بودم، اول دسامو شستم… یدفه دس چپمو بردم بالا این‌شکلی
(☝)
و هی دور ی دایره فرضی می‌چرخوندمش البته ب همراه قر کمر
💃💃
دسمم خیس بود هرچی آب بود پاچید ب در و دیوار… همینجوری داشتم این عملو تکرار میکردم ک احساس سکوت خاصی بم دست داد (خب مهم اینجاس ک من بش دس ندادم خودش ضایه شد رف)

عارع… برگشتم دیدم ک یاسین داداشم دم آشپزخونه و ننم پای جانماز دارن این شکلی
(😧)
منو نیگا می‌کنن
😐
خیلییییی بد قر دادع بودماااا خیلییییییی افتضاح

و مصه این کع همشو دیدع بودن
😯

بعد از چن ثانیه ننم ی لبخندی زد کع ی «از تو اسکل تر ندیدمِ»خاصی تو نگاش بود

آبرو واسم نموندع بود دگه

خعلی بیخیال برگشتم وضومو گرفتم و همونطور ک ب سمت ننم می‌رفتم با نیش باز گفتم چیهههه

گف وااااقعن دیوانه ای تو

ی خاعش می‌کنمی گفتم بش و رفتم دنبال کارم
😊

اون قضیه تموم شد رفت ب سلامتی
😐

ساعت هفت غروب بودش ک ننم باز ی سری ظرف و ظروف انداخت ب جونم و گفت بشور

خودشم با یاسین رفتن تو اتاق ک بر همگان واضح و مبرهن بود ک یاسین واسه لوس بازی و خودشیرینی دنبال مادر گرام راه افتادع

منم گفتم باعشه… ما بادی نیسیم ک با این بیدا بندری بریم

رفتم حسن فری‌مو
(هندزفریم😜)
برداشتم وصل کردم ب چنگیزم ک در واقع گوشیم هسدش، آهنگ شله شله رو پلی کردم و دسکش عارو پوشیدم

دگ براتون توضیح نمیدم ولی در حال شستن ظرفا با این آهنگ حرام بسی دااااااغووون قر دادم

همینجوری داشتم میشستم ظرفارو ک آهنگ بعدی پلی شد… حالا چی بود؟! اون آهنگ شمالی سلیمه جان ک اصخر تازگیا گذاشتع بود

ی سینی گرفتم دستم و با هر قر ب سمت چپ، مقدار قابل توجهی آب میپاچیدم ب سمت راست و برعکسش

امیدوارم کمر دَدی گرام زیر بار پول آب خم نشع

با سلیمه جان عم ترکوندم و رف آهنگ بعدیش
💃💃

حدس بزنید چی بود آهنگه؟!
.
.
.
بعلههههه آهنگ قدیمی و بسیاااار دوس داشتنی: دخدرهههه همسایههه شبای تابستون… گاهیییی میومد روی بوووم
ک میدونم همتون شنیدین

اگ نشنیدین عم ک نصف عمرتون بر فناس
😂😐

این دفه با این آهنگه سعی کردم رمانتیک قر بدم ولی خب هیچ فرقی با قبلیا نکرد
💃💃💃

رسید ب اون قسمتش ک میگه: می‌گفت دورش بگردمممم منم دورش می‌گشتمممم
دیدم بسی شایسته‌اس ک الان دور خودم بگردم با مهارت کامل ی دور دور خودم چرخیدمممم البته بدون بستن آب

جا دارع از همین تریبون از بابام بخاطر قبض آب عذرخواهی کنم
😦

همینطور داشتم ب شکل فجیییییهی واس خودم قر می‌دادم و لبخونی می‌کردم ک یک آن برگشتم دیدم ننم دم در اتاق واساده و ب صورت ترسناکی نیگام میکنع
😨😨

یذره خودمو جمع و جور کردم و الکی خندیدم ک اونم بخنده… ولی نع تنها ک نخندید، بلکه سرشو ب نشانه تاسف چن بار تکون داد و صحنه رو ترک کرد
😨😦

اون لحظه بسیااارررر دلم میخاس ک جای یکی از ظرفا می‌بودم حتی ب سینک ظرفشویی هم راضی بودم

عارع… یدونه با دسکش خیسم زدم تو پیشونیم و از اتفاقی ک پیش اومدع بود بسی پند و اندرز و عبرت و از این چیزا گرفتم

دییییگهههه لوس بازیو گذاشتم کنارررر
ب خودم گفتم: اخمخ این چ وضشه جَم کن بینیم باواااا شَرَف مَرَفت ریخ کف پات
😐😦

یک آن تصمیمی گرفتم ک زندگیمو ساخت

ع تصمیم کبری هم جدی تر بود این تصمیمه فاطمه

طبق تصمیمم سعی کردم این سبک بازیا رو بذارم کنار و خیلی سر سنگین و عاغا و متین نهههه ببشقید خااانوم و متین باشم
😎

آهنگ رو با ی لبخونی خیلی شیک و مردونه ای ادامه دادم و هر از گاهی ی قر ریز مردونه میومدم… کلن خیلی سنگین و مردونه شدم
💃

بعله… وِی پس از آن اتفاق خیلی عادم شد
😎😎

و در عاخر شستن ظرفارو با حالت بسیار داش مشتی‌ای ب اتمام رسانیدم و بر روی چنگیزم پریده و سر ب بیابان ها نهااااادمممممم

@~@~@~@~@~@


این بود قر و قمیش من
💃💃

چاکره شومااااا… عاغا فاطمه ملقب ب خوشگل ننه باباش
😎✌