khengoolestan_post_mahii_3_bahman_1395

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

عشقم بهم سیلی زد و گفت: تو بهم خیانت کردی
گفتم: تو هم بکن
چند ماهی گذشت
سوار ماشین عروس دیدمش خیلی خوشگل شده بود
با خنده اومد طرفمو گفت: دیدی منم تونستم

یه دل سیر نگاهش کردم گفتم مبارکه ، اشک تو چشام جمع شده بود خندیدم و رفتم
بعد یه ماه نمیدونم کی بهش گفته بود
تو بیمارستان بستری بودم فهمید سرطان دارم
اومد ملاقاتمو و گفت: خیلی بی معرفتی
چرا اینکارو کردی؟؟؟
اشک تو چشام جمع شد
بهش گفتم: من تو عروسیت خندیدم
ولی تو توی ختمم گریه نکن
گاهی دلیل

کم محلی ها ، نه گفتن ها و رها کردن ها شاید چیزی نباشد که تو فکرمیکنی

گاهی باید رفت تنها برای عشقت

○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○

Mahii✌مهدیه