مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت . اینطور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت. مردی که کنار جاده ایستاده بود. فریاد زد کجا می روی؟
مرد اسب سوار جواب داد: نمی دانم از اسب بپرس
و این داستان زندگی خیلی از ما است. گاه ما سوار بر عادتها و باورهای غلطتمان می تازیم، بدون اینکه بدانیم به کجا می رویم
7 سال پیش
عکس دومی همش تبلیغ بود نمشد بزارم
7 سال پیش
عکس دومی همش تبلیغ بود نمشد بزارم
باشه اجی
7 سال پیش
همینجا میمونم جایی نمیرم
7 سال پیش
من تو افق میروم
7 سال پیش
من تو افق میروم
منم میام
7 سال پیش
منم میام
بیا شادی باهم میرویم
7 سال پیش
بیا شادی باهم میرویم
ها والا دوتایی باهم
هوا هم دونفرونس
7 سال پیش
ها والا دوتایی باهم
هوا هم دونفرونس
7 سال پیش
لایک مهدیس
7 سال پیش
لایک مهدیس
مرسی اجی لیلی
هر چه میخواهد دل تنگت بگو