♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥

دیدم پسر خالم ناراحته
گفتم چیه داداشی جون

گفت: از دست شادی
(دخی خالم)
دلخورم

گفتم: چیشده

گفت: دوس دخترم زنگ زد گفت میخوام با ابجیت حرف بزنم
منم رفتم پیش شادی گفتم نفسم بیا زن داداش میخواد باهات حرف بزن

یکمی وایساد نگام کرد گفت: چقدر زبون می ریزی گوشی رو بده

ـ سلام

…..

ـ این داداش من یه شتر مرغه

……

یه پفک خریده انگار چه گهی خورده

…..

اره باهاش گات ( منظورش کات هستش ) کن

……
.
.
.
.
.
.
.
یعنی کاری که این کرد واسه جدا کردن اینا سانترا و شاردا نتونستن واسه کات کردن تابکی و ویهان بکنن

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥