وای مردم از خنده نخونی واقعا از دستت رفته
😂😁
.
.
.
.
این مکالمه ها در دنیای واقعی دخترانی مشاهده گردیده است
.
.
.
پسر: عزیزم مادرم صدام می کنه برم ببینم چی کار داره
دختر: باشه سلام برسون
پسر: چشم
دختر: زود میای؟
پسر: آره داره داد میزنه فکر کنم واجب باشه
دختر: نگران شدم یعنی چی شده؟
پسر: بزار برم نگاه کنم بیام بهت بگم
دختر: باشه می خوای بیام اونجا؟
پسر: نه بیای که مادرم جرم میذاره
دختر: چه طرز حرف زدنه؟
پسر: عزیزم مادرم داره جیغ میزنه
دختر: بهونه مادرتُ نگیر وقتی بد دهنی می کنی
پسر: فکر کنم خونمون آتیش گرفته دود تو اتاق پر شده
دختر: می خوای زنگ بزنم به آتش نشانی؟
پسر: نه همین که بزاری برم کمک مادرم حل میشه مشکل
دختر: همش می خوای از دستم فرار کنی
پسر: نه عزیزم جدی خونمون آتیش گرفته
دختر: من مهم ترم یا آتیش؟
پسر: معلومه که تو این چه حرفیه
دختر: باشه پس برو
پسر: مرسی عزیزم
دختر: مواظب خودت باش
پسر: چشم
دختر: برگشتی بهم خبر بده
پسر: اوکی
دختر: نگران شدم زود بیا
پسر: باشه
دختر: اگه کمکی خواستید بگو
پسر: وای بس کن
دختر: چه طرز حرف زدنه؟ میدونستم از اولم دوسم نداری
پسر: مادرم تو آتیش سوخت مُرد
دختر: شوخی نکن
پسر: بس کن دیگه پیام نده
دختر: چیه بهتر از منُ پیدا کردی؟
پسر: چی میگی؟ دارم میگم مادرم مُرد
دختر: خب مرگ حقه این چه ربطی به رابطه ما داره ؟
پسر: خفه شو
دختر: میدونستم دوسم نداری
پسر: لباسم آتیش گرفته نمی تونم از خونه بیرون برم همه جا آتیش گرفته و ستون خونه افتاده
دختر: ستونارو بزن اونور برو بیرون بعدش بهم اس بده نگران شدم
پسر: دارم میسوزم
دختر: از عشق من؟
پسر: سکوت
دختر: چرا جواب نمیدی؟
پسر:سکوت
دختر: شارژ تموم کردی ؟
پسر: سکوت
دختر: دیگه دوسم نداری؟
پسر: سکوت
دختر: دیگه از دستت خسته شدم ، نمی خواستم بهت بگم ولی خواستگار دارم اگه جواب ندی جواب مثبت بهش میدم
پسر: سکوت
دختر: شوخی کردم خواستگار ندارم جواب بده
پسر: سکوت
دختر: باشه خودت خواستی. بای
ﺷﯿﻮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺳﺎﻝ
۱۳۱٠
ﭘﺪﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﻳﮕﻪ ﻭﻗﺖ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩﻧﺘﻪ. ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺨﺖ ﺑﺸﯽ
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﺍﻣﺎﺩ ﮐﯿﻪ ﭘﺪﺭ؟
ﭘﺪﺭ: ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﯿﻪ؟ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺶ
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۲٠
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﭘﺴﺮ ﺣﺎﺟﯽ ﺍﺯﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭی ﮐﺮﺩﻩ. ﻣﺒﺎﺭکه
ﺩﺧﺘﺮ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻧﺪﯾﺪﻣﺶ
ﭘﺪﺭ: ﭘﺴﺮ ﺣﺎﺟﯽ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺶ
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۳٠
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪﻩ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺎﻥ
ﺩﺧﺘﺮ: ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﻧﻢ
ﭘﺪﺭ: ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﯼ. ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻏﻠﻄﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ. ﻋﯿﺎﻝ، ﮐﻤﺮ ﺑﻨﺪ ﻣﻦ ﮐﻮ؟
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۴٠
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺗﻪ، ﺍﺯ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺟﺎ ﮐﻠﯿﺪﯼ یک ﻧﻈﺮ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻧﮕﯽ ﻧﺪﯾﺪﻣﺶ
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۵٠
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﺎ ﺁﻗﺎ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺮﯾﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻧﻮ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺩﺍﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﻴﺎﺩ ﺑﺎﻫﺎﺗﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ
……………………………………………….
سال
۱۳٦٠
به متولدین این دهه کسی کاری نداشته باشه اینا همون نسل سوخته ان
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۷٠
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﮕﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺕ ﮐﯿﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺁﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺁﺷﻨﺎ شید
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۸٠
ﺩﺧﺘﺮ: ﻣﺎﻣﯽ ﻣﻦ ﻭ ﻋﺸﻘﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺣﺎﻻ ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻦ، ﺑﺎ ﻣﺎﻣﯽ ﻭ ﺩﺩﯼ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺸﯿﺪ
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۳۹٠
ﺩﺧﺘﺮ: ﻣﺎﻣﯽ، ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺑﺎ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﻦ ﻭ ﮐﺎﻣﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ؟
ﻣﺎﺩﺭ: ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ. ﺗﻮ ﻓﻌﻼ ﻓﮑﺮ ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺧﻮﺏ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺩ. ﺣﺎﻻ ﻧﮕﻔﺖ ﮐﯽ ﻣﻴﺎﺩ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ؟
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۴٠٠
ﭘﺪﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ
……………………………………………….
ﺳﺎﻝ
۱۴۲٠
ﻣﺎﺩﺭ: ﺩﺧﺘﺮﻡ، ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺱ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﻤﯿﺎﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺍﻭﻩ ﻣﺎﻣﯽ. ﻣﻨﻮ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻣﺎﻩ ﻋﺴﻞ. ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﻫﻮﻝ ﻫﻮﻟﯽ ﺷﺪ. ﻓﺮﺻﺖ ﻧﺸﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻢ
ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﮐﻪ ﺟﺸﻦ ﻋﻘﺪ ﺩﻋﻮﺗﺘﻮﻥ ﻧﮑﺮﺩﻡ
😂😂😁
7 سال پیش
ههه خعاک توو سر دوره ی مااگه بخواد واقعا اینجوری کنع
7 سال پیش
وای اولی چی بوووود
7 سال پیش
واو خخخخخ
هر چه میخواهد دل تنگت بگو