سالها پیش پسربچه ی فقیری ازجلوی یه مغازه ی میوه فروشی رد میشد
که بطور اتفاقی چشمش به میوه های داخل مغازه افتاد
صاحب مغازه که پسرک را تو اون حال دید دلش سوخت و رفت یه سیب ازروی میوه ها برداشت و داد به پسربچه
پسربچه باولع زیاد سیب رابه دهانش برددو خواست یه گازمحکم به سیب بزند که یه فکری به ذهنش خطورکرد
اون باخودش گفت بهتره این سیب را ببرم دم یه مغازه ی دیگه و با دوتا سیب کوچکتر عوض کنم و این کارا انجام داد و بعد یکی از سیبها را خورد و اون یکی راهم به یه نفر فروخت
و باپولش دوباره دوتا سیب خرید و این کار را اینقدر انجام داد تا اینکه تونست یه مقدار پول جمع کنه وبعدش با این پول ها دیگه برای خرید سیب سراغ میوه فروش نمیرفت
و مستقیمأ از جایی که میوه فروش میوه تهیه میکرد میوه میخرید
چندسال گذشت و حالا دیگه اون پسرک بزرگترشده بود و با این کارش موفق شده بود مغازه ای دست و پا کنه و کم کم بااین مغازه اوضاع مالیش خوب شده بود
اون جوان دیگه به این پول ها راضی نمیشد و سعی کرد برای خودش یه کار دیگه ای دست و پا کنه وباهمین هدف یه شرکت کوچیک تولید قطعات الکترونیک دست وپا کرد و چند نفر را هم سرکار گذاشت چندسالی گذشت
واون شرکتش را گسترش داد و بجای چند نفر، چندین هزار نفر رو استخدام کردو بجای تولید قطعات شروع به ساخت موبایل و لب تاب کرد و موفق به تولید بزرگترین و باکیفیت ترین موبایلهای دنیا شد
اون شخص کسی نبود بجز “استیوجابز” مالک معتبرترین برند موبایل و لب تاب دنیا اپل
اون توی یه مصاحبه گفته علت اینکه شکل مارک جنسهای من عکسه سیبه ، به این دلیله که یادم نره کی بودم و هرگاه خواستم مغرور بشم گذشته م رو بادیدن این سیب به یاد بیارم
شبی پسرکوچکی یک برگه صورتحساب به مادرش داد که درآن چنین نوشته بود
بابت کارنامه ی قبولی ۶٠٠٠ تومان
بابت تمیزکردن اتاقم ٢٠٠٠ تومان
بابت خریدکردن برای شما ٢٠٠٠ تومان
جمع کل بدهکاری شما ١٠ تومان است
مادرکمی خاطر خود را مرور کرد گفت
بابت ٩ ماه بارداری که دروجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام زحماتی که دراین چندسال برای تو کشیدم تابزرگ شوی هیچ
بابت شب هایی که به بالینت نشستم و از تو پرستاری کردم هیچ
بابت غذا
نظافت تواسباب بازی هایت هیچ
و اگرتمامی این راجمع بزنی خواهی دید هزینه عشق واقعی من به توهیچ است
وقتی پسرک این را شنید با چشمانی اشک آلود گفت
مادرم دوستت دارم و آن گاه قلم را برداشت و پشت صورتحساب نوشت
قبلا به طور کامل پرداخت شده است
※ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ كه※
ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﺵ※
ﺑﺒﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﺑﻘﻠﻪ ﻋﮑﺴﻢ ﺭﺑﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺟﻠﻮﺷﻢ ﺧﺮﻣﺎ ﻭ ﺣﻠﻮﺍ ※
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﭙﻮﺷﻢ ﻭ ﺭﻓﻘﺎ ﻣﺸﮑﯽ ※
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻭﺭﻓﻘﺎﺑﮕﻦ ﺟﺎﺵ ﺧﺎﻟﯿﻪ ※
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻥ ﺳﻨﮓﻗﺒﺮﻡ ※
ﺩﺳﺘﺖ ﻭﺑﺰﺍﺭﺭﻭﯾﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﺍﺭﺍﻣﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ ※
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺍﺷﮏ ﻧﺮﯾﺰﯼ※
ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺷﮑﺎﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺭﻡ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ یک ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺣﺶ ﺭا ﭘﺨﺶ می کرد
نشاﻥ مى داد یک ﮔﺮﻭﻩ ﻣﺤﻘﻖ تعدادى ﻻﺷﻪ ﻣﺮﻍ ﺭا ﺩﺍﺧﻞ ﺗﻮﺭﯼ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩند ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺑﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﯼ ۱۰-۲۰ ﻣﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩند
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ یک ﺭﻭﺑﺎﻩ آﻣﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ یک ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﯾﻦ ﻻﺷﻪ ﻯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ؛ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﺗﯿﻢ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺍلآﻥ مى رود ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﻯ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎنش را مى آورد
ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ یک ﺭوﺑﺎﺕ ﺟﺮﺛﻘﯿﻞ، ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩند ﻭ آﻭﺭﺩند در ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ مخفى اش ﮐﺮﺩند ﻭ ﺑﺎ ﻣﺎﯾﻌﯽ خاص ﺍﺳﭙﺮﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ تا ﺍﺛﺮ ﺑﻮ ﺭا ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ببرند
* ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ همان ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ۷-۸ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻩ دیگر آمدند ﺳﺮ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺍﻭﻝ ، ﻫﺮچه ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻣﺮﻏﻬﺎ ﺭا ﭘﯿﺪﺍ ﻧﮑﺮﺩند؛ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺮﺩند ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
آن ۷-۸ ﺗﺎ ﺭفتند ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺸﺘﻦ ﮐﺮﺩ
ﺟﺎلب ﺍین ﺑﻮﺩ ﮐﻪ مدام ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﮐﻪ ﺩاشتند ﺩﻭﺭ مى شدند ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﯿد
محققین ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﻢ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩند ﺗﺎ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺩﻳﺪ
ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ؛ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮغ ها ﺭا ﺑﺎ ﺩﻧﺪاﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ آمدند ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ هماﻥ ﮐﺎﺭ ﺭا ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩند ﻭ ﺗﻮﺭﯼ ﺭا ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺳﻮﻡ ﺑﺮﺩﻧﺪ و بوى مرغها را با اسپرى پاک کردند
ﺭﻭﺑﺎه ها ﻭﻗﺘﯽ دوباره ﺭﺳﯿﺪند ﻫﺮچه ﮔﻮﺩﺍﻟﻬﺎ ﺭا گشتند ﻭ ﻫﺮچه ﺯﻣﯿﻦ ﺭا ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪند، ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺩﻭﺭﺑﻴﻦ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺍﻭﻝ ﺭا نشان ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩیگر ﺟﺴﺖ ﻭ ﺟﻮ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﻭﻡ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ماﻧﺪ
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ای ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭼﮏ ﮐﺮﺩند، ﺩﯾﺪند ﮐﺎﻣﻼً ﻣﺮﺩﻩ
ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺷﻪ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮑﯽ ﺑﺮﺩند ﻭ ﮐﻠﯽ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩند
ﺩﯾﺪند ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻋﮑﺴﻬﺎ ﻭ آﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ نشاﻥ مى دهد ﺍﯾﻦ ﺣﯿﻮاﻥ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﯾﮏ ﺷﻮﮎ ﻋﺼﺒﯽ، ﺳﮑﺘﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻣﮑﺮ ﻭ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ است ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ مى کند ﺻﺪﺍﻗﺘﺶ ﺑﯿﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎنش ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ، ﺳﮑﺘﻪ ﻣﯿﺰند ﻭ ﻣﯿﻤﯿﺮد
ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﻤﯿﺮد
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ زیادند کسانی که می آیند ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﺯباﻥ مى آورند
ﺑﻌﺪ ﺟﺎلب اینکه ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭﻭغ هایشان آﺷﮑﺎﺭ مى شود ، ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮوند ﻭ ﺍﺻﻼً ﺧﻢ ﺑﻪ ابرﻭ نمى آورند ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺎک تر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ، ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻭ ﺗﮑﺮﺍﺭ
ﭼﻘﺪﺭ زشت است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮسد ﮐﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺍﺯ او ﺩﺭ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﭘﯿﺸﯽ ﺑﮕﯿﺮند
مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت
از میون شما خانوم ها و آقایون ، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه
یه آدم پولدار و موفق؟
همه دست بلند کردند
مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد
با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار
اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم
رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش
ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم
اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم ، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم
این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش
من موندم و رفیق سوم
بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم
این بار حجم ضررهای ما به نیم میلیارد رسید
رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش
توی این گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد
اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف لعنتی، همسرمو از دست دادم
همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم
شرکت افتاد توی چاله ورشکستگی با دو میلیارد بدهی ؛ شکست پشت شکست
مدتی بعد پسر کوچیکم بخاطر تومور مغزی فوت کرد
چند سال بعد، ازدواج دوم داشتم که به طلاق فوری منجر شد
بالاخره در مرز پنجاه و هفت سالگی، با پسر بزرگم شرکت جدیدی زدیم با محصول جدید
اولش تقاضا خوب بود اما با واردات بی رویه نمونه جنس ما، محصولمون افت فروش پیدا کرد و باز ورشکست شدیم
هفت سال حبس رو بخاطر درگیری با طلبکارهای دولتی و خصوصی گذروندم
و اموالمون همش مصادره شد! شکست ها باهام بودند و منم هنوز بودم
به محض رهایی از حبس، باز کار جدیدی رو استارت زدیم و این بار موفق شدیم
شرکتمون افتاد توی درآمد و وضعمون خوب شد
من به سرعت و با یه رشد عالی، از چاله بدهی ها دراومدم. الان شرکت من ده شرکت وابسته داره و شده یه هلدینگ بزرگ، اونم با ده هزار پرسنل
مرد میلیاردر بعد از رسیدن به این قسمت از حرف هاش
از حضار پرسید
همونطور که شنیدید ، من برای رسیدن به این مرحله از زندگی، تاوان دادم ؛ عذاب کشیدم
آیا کسی حاضر هست بازم مسیر منو طی کنه؟
هیچ کس دستشو بلند نکرد
مرد میلیاردر خنده بلندی کرد و سپس با گفتن یه جمله از پشت تریبون اومد پائین
خیلی هاتون دوست دارید الان جای من باشید اما حاضر به طی کردن مسیر سختی نیستید که من طی کردم نیستید
7 سال پیش
بدون من خوشید من میام سراغتونو میگیرم اما شما انگار ن انگار
7 سال پیش
خو تو دیر میای سراغ میگیری ساعت یازده دوازده میریم دیگه
7 سال پیش
باحال نبود اون وسطیه
7 سال پیش
چی بگم اوساهرکسی نظری, داره شبتون خوش
7 سال پیش
فدات به خوبیت عزیزم چه ساکته
7 سال پیش
سلووووووم بلقیس چطوری اجیییییی خوفی
7 سال پیش
سلووووووم بلقیس چطوری اجیییییی خوفی
سلوم عزیزم من خوبم تو چطوری
7 سال پیش
شیخ پستایه من کی میان
7 سال پیش
ایمیل بده افسون
7 سال پیش
دادم فسقل
7 سال پیش
شمارمودادم ببین میتونی, پیام بدی, توهندوستانی, واقعا من نمیدونستم
7 سال پیش
باش تا حال نیومده
7 سال پیش
کوش نامد افسون
7 سال پیش
من با افسون مگه دعوا کردم
7 سال پیش
ببین شیخ همش تقصیر توئه
7 سال پیش
حقته بیستا نریو بزنم تو فکت
7 سال پیش
به من چه
تو برا خودت داستان چیدی گفتی نمیدونم چیچی بوده حالا میخواد آبرو بریزه و اینا
حیف تکواندو کاری وگرنه میپریدم بالا
همین دیگه میپریدم بالا فقط
7 سال پیش
حیف مخ من بخاطر شما هدر مره حیف مخ ریاضیم
7 سال پیش
انقد فلسفه درس کن اخرش نچ نچ
7 سال پیش
به من چه
تو برا خودت داستان چیدی گفتی نمیدونم چیچی بوده حالا میخواد آبرو بریزه و اینا
حیف تکواندو کاری وگرنه میپریدم بالا
همین دیگه میپریدم بالا فقط
بعدش به سر TKD فرود اومده مغزشو به باد میدادین
چوریوک شیخ ترسید بقیه نتانست بگه من تکمیلش کردم
7 سال پیش
مریم دلت میادبه شیخ بزنی به این عزیزی, فداش بشم میگم فسقل شمارم برات اومدعزیزم وشیخ من میشه برام بازش کنی, بتونم توپست دیگه بفرستم تو رو خدا برابر با حداقل
7 سال پیش
اینا که گفتی با من بودی ؟؟
این عزیز و اینا که گفتی ؟؟
منظورت من بودم ؟؟
7 سال پیش
ها.. اره خو, ببخش
7 سال پیش
ها.. اره خو, ببخش
پس من ازت حامله ام
7 سال پیش
اینا که گفتی با من بودی ؟؟
این عزیز و اینا که گفتی ؟؟
منظورت من بودم ؟؟
پ ن پ، با من بود
7 سال پیش
اره افسون شمارت خو اومد مگم وایبر که نداری چجوری پی بفرستم
نت که داشته باشیم شارژ میخایم چکار
7 سال پیش
پس من ازت حامله ام
شیخ چه گفتی؟؟؟؟
7 سال پیش
یا خدا
7 سال پیش
دیدی گفتم شیخ
7 سال پیش
هوی شیخ چرا اون کمنت معما مو تایید نکدی
7 سال پیش
فسقلی صبر کن برای فردا بفرستشون
تا همه بتونن ببینن برای کامنت حیف بود
تبدیل به پستش کردم
دیگه اینجوری نفرست حیفه
7 سال پیش
خخخخ عاشق مخمم
7 سال پیش
پس من ازت حامله ام
اسم بچتونو من میزارم
7 سال پیش
درست است شیخ
7 سال پیش
چی شیخ
7 سال پیش
خوشگلا باید برقصن خوشگلا برقصن
افرین افرین چک چک
دستا بیکار نباشه
افسون ما عاشق شد افسون ما عاشق شد
7 سال پیش
خواهش میکنم این حرفا چیه میزنین بیاشیخ ناراحت شدواقعاکه
7 سال پیش
ژووووون عزیزم بگو افسونم
7 سال پیش
خیلی بی خود میکنی نمیایی تازه عاشقت شدم شیخ طرفت نظر کنه وا به جانش
اقه گپ از رفتن نزن خفه میشم
7 سال پیش
ای میگم خدا چکار تون نکنه
نمیبینین دیوونه پس از چقه وخت برگشته هیچ یکی خوش اومد گویی نکدی
خوش اومدی دیوونه قدم رنجه فرمودی
7 سال پیش
یه چیزی مشکوک میزنه
.
.
.
.
.
چیه بنظر تون؟؟
.
.
.
.ٱهاااااااا فامیدم
.
.
.
بلقیسه خاموش نشسته
7 سال پیش
وای پس باید به افتخار اومدن تون جشن بگیریم خوش اومد گویی چیه؟؟؟
ببخشی قبلنا هم یه دیوونه داشتیم فک کدم همونی
7 سال پیش
برای دینام
☕☕
7 سال پیش
یه چیزی مشکوک میزنه
.
.
.
.
.
چیه بنظر تون؟؟
.
.
.
.ٱهاااااااا فامیدم
.
.
.
بلقیسه خاموش نشسته
چی بگم؟:)
7 سال پیش
هر چه دل تنگت میخواد بگو بلقوووس
7 سال پیش
هر چه دل تنگت میخواد بگو بلقوووس
هوچی دلم نمیخواد... شماها بحرفید:)
7 سال پیش
بروووو باباااااا من ک نفهمیدم دیوونه، چوریوک، و TKD دیوونه یه نفره،؟؟؟
7 سال پیش
افسون یه چیزی ازت میخام قبول میکنی؟؟
اگه اره پس اول قول مردونه بده
7 سال پیش
جانم اول بگوخواهری
7 سال پیش
یکی ار کاربرامون چوریوک tkd استش
بعدش تو خودو دوونه tkd نامگذاری کدی
در اصل اون چوریوک اسمش مریم استش
وقتی هم افسون گفت مریییمم تووویی فک کردم شما همتون یه نفر استین تغیر نام میدین
فهمیدی دییووونه
7 سال پیش
من تو همین پست کمنت میذارم
وها تا قول نده نمیگم
7 سال پیش
راستی افسون جونم اسلایدر رفتی؟؟ نقاشی من چطوره؟
فک کنم شیخ باید منو دیپلم بده اخخخخخ
7 سال پیش
نه ترو نگفتم افسونگر من با دیوونه ها بودم
7 سال پیش
کجا رفتی افسونم
7 سال پیش
کیا دیوونه ان
7 سال پیش
چوریوک بچه ها تو رو با دیوونه tkd اشتباه گرفتن
7 سال پیش
خخخخ اره بخداشماکه یکی هستین ومیگه ودرضمن الان میرم میبینم اخه اینجورقول ناحق میشه الان بگوتوروخدابگوفسقلللللل
7 سال پیش
چوریوک بچه ها تو رو با دیوونه tkd اشتباه گرفتن
چطوری شیخ نی نیت خوبه
7 سال پیش
اوم به باباش رفته جفتک میندازه
7 سال پیش
چوریوک بچه ها تو رو با دیوونه tkd اشتباه گرفتن
پس دیوونه ان
7 سال پیش
قول ناحق میشه؟؟
یعنی قبول نمیکنی
پس منم نمیگم وقتی قبول نمیکنی
7 سال پیش
اوم به باباش رفته جفتک میندازه
خخخخخخ یکی دیگه شیخ
7 سال پیش
خخخخ اره بخداشماکه یکی هستین ومیگه ودرضمن الان میرم میبینم اخه اینجورقول ناحق میشه الان بگوتوروخدابگوفسقلللللل
کیا یکین منو یه دیوونه ؟؟؟
7 سال پیش
کیا یکین منو یه دیوونه ؟؟؟
فک کردم تو و دیوونه یکی استن
الان فهمیدم نیستین
7 سال پیش
فسقل قولو از افسون بگیر میخم درس بخونم
7 سال پیش
اخه میدونی که یکم کنجکاوم درس حالیم نمیشه
7 سال پیش
فسقل قولو از افسون بگیر میخم درس بخونم
هوی فضووول برو درستو بخون اینجا چ کار داری با منو افسون؟؟
7 سال پیش
وااا من که گفتم
شیخ پس چرا تایید نکدی
ببخشی افسون منو خوا برده بود خیلی وقته گفتم برات
7 سال پیش
وااااا افسون تو چقد اضطراب میگیری
فقط ازت قول میگرفتم نرو که اینجا منم تنا میشم
تو بری دلتنگ میشم بس دگه که چیزی نبود
7 سال پیش
خوبه حداقل توبه فکرمی
7 سال پیش
خوبه حداقل توبه فکرمی
اجی گل خودمی
7 سال پیش
افسون خانمی خودتو ناحق ناراحت میکنی
ازین حالت خودتو درار
هر چه میخواهد دل تنگت بگو