o*o*o*o*o*o*o*o

صبحی دیگر
طلوعی دیگر
و آغازی دیگر
آغاز دیگری برای منی که عاشقم
منی که هر روز عاشق تر میشوم
و دل بسته تر از قبل
به امید دیدن دوباره ات آن روز را می گذرانم
و چه سخت است که روز به روز میگذرد و من
همچنان با فکر تو به خواب میروم
و امروز
آغاز دیگری برای تو، برای تویی که عاشقی
نه اما عاشق من
تویی که هرروز عاشق تر از روز قبل میشوی
نه اما عاشق من

آغاز دیگری برای تویی که من و عشقی که همواره بر قلبم سنگینی میکرد را هیچوقت ندیدی
سهم من همچنان از این عشق انتظار است
و چه سخت است که تو عاشق من نیستی…
و چقدر نفس گیر است تصور دوبارہ اینکه من
هنوز هم به چشمت نیامده ام
منی که میدانم امروز هم نمیتوانم
تو را دوست نداشته باشم بی آنکه دست خودم باشد
میدانم که دلم را به تو بد باخته ام
و نمیدانی که دیشب هم خواب تو را دیده ام
و ندانستی که هر شب چقدر حرف های نگفته ام با تو را با خود مرور می کنم
تا به خواب میروم
و من هیچوقت به چشمت نیامدم

اما امروز
برایت عشق و خوشبختی را آرزو دارم
و هنوز میگویم اشکالی ندارد که تو هیچگاه مرا ندیدی
و امروز برایت آرزو دارم که لبخند خدا
همیشه همراهت باشد
با عشق زندگی کنی و تا ابد خوشبخت باشی
و هنوز هم به همه میگویم برایم مهم نیست که هر بار بی تفاوت از کنارم بگذری
زیرا دیگر دریافته ام که وجود من در زندگی تو
هیچوقت به کارت نمی آید

و تویی که هیچوقت نفهمیدی که با بی تفاوتیت
هربار تکه های قلب شکسته ام
باز میشکنند و دم نمیزنم
منی که امروز تنها مانده ام با قلبی که هزار تکه است
و غروری که تنها یک تلنگر میتواند درهم بشکندش
و خودم میدانم که این روزها چقدر ضعیف شده ام
منی که امروز از غرورم حصاری ساخته ام
که مبادا کسی قلب آسیب دیده ام را ببیند
و من چقدر از ضعیف دیده شدن و ترحم بیزارم
منی که دیگر نمی خواهم خودم را به تو ثابت کنم
تا یکبار و حتی فقط یکبار قلب عاشق مرا ببینی
زیرا دیگر آنقدر در عشق تو تجربه دارم که بدانم هر تلاشی بی فایده است

و تویی که هیچوقت مرا نمی بینی
و منی که امروز میخواهم فقط از غرورم محافظت کنم
زیرا نمی خواهم عشقی که سرانجامی ندارد و
عشقی که هیچگاه دو طرفه نخواهد شد
دیگر قربانی بدهد
بگذار حداقل این غرور برای من بماند

o*o*o*o*o*o*o*o

فاطمه صیفوری