ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺷﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﺷﻌﺮﯼ ﺳﺮﻭﺩﻧﺪ ﺑﺎ مطلع ﺯﯾﺮ
ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﯽ ﺩﻓﻊ ﻣﻼﻟﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺷﺒﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
.
.
.
ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺷﻌﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻦ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺷﺪﻡ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻋﺠﺒﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﯽ ﺍﻟﺒﺪﺍﻫﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺷﻌﺮﯼ ﺳﺮﻭﺩﯾﺪ؟ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﺪ ؟
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﺳﻢ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﺍﺳﻤﻢ ﻏﺰﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﯿﻔﺘﻪ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﻫﺴﺘﻢ
:ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﮑﺜﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﺍﻣﺸﺐ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﯽ ﺩﻓﻊ ﻣﻼﻟﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﺷﺒﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺷﻬﺮﯾﺎﺭﺍ ﻏﺰﻟﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻏﺰﺍﻟﯽ ﺯﯾﺒﺎ
ﺑﺪ ﻧﺸﺪ ﺑﺎ ﻏﺰﻟﯽ ﺻﯿﺪ ﻏﺰﺍﻟﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ
با تشکر از رسول خوشگو بابت ارسال پست
8 سال پیش
دل تنگشی اما مگه این غرور لعنتی گذاشت شمارشو بگیری.
دوسش داشتی اما مگه این غرور لعنتی گذاشت بهش بگی
دوستت داشت اما مگه این غرور لعنتی گذاشت پیشش بری
واسه یه نگاهت جون می داد ولی مگه این غرور لعنتی گذاشت نگاهش کنی.
اشتباه کردم اشتباه.خودم رو لعنت می کنم دیگه بسه که همه ی کاسه کوزه رو روی غرور شکوندم
حرف آخرم اینه
عشقم منو ببخش.
واسه یه
8 سال پیش
بسیار زیبا
8 سال پیش
عالی
بود
هر چه میخواهد دل تنگت بگو