بـا این همه رقاصه در دربار امشب
رقص تو باید
بابِ میلِ شاه باشد
ای دختر قاجار ، من طاقت ندارم
رقصت بلند
و
دامنت کوتاه باشد
خلخال در پا کردهای یا شور بر پا ؟
پیچیده
عطر گیسویت در قصر حالا
مثل خوره این ترس افتاده به جانم
پایان مجلس
شاه خاطر خواه باشد
میچرخی
و
آیینههای سقف در من
می ایستی
آیینههای سقف در تو
اینکه چهها آیینه در آیینه دیدم
بهتر فقط
بینی و بینالله باشد
از رقصت احساس شعف دارند آنها
دور تو جام می
به کف دارند آن ها
سربازها دالان برایت باز کردند
تا پیش پای تو فقط
یک راه باشد
یک چرخ کامل میزنی
سرباز اول
یک چرخ کامل میزنی
سرباز آخر
انگار
پشت نرده ها باشی و این سو
تصویر تو
گاهی نباشد
گاه باشد
حالا از اینجا
مات میبینم تنت را
حالا نمیبینم
از اینجا دامنت را
حالا
تو با یک مرد
گرم رقص هستی
از دور پیدا نیست
شاید ” شــــــــاه ” باشد
❇محمد حسین ملکیان ❇
هر چه میخواهد دل تنگت بگو