چال ِ لپ
یک آغوش؛ وقتی بیشتر از هر زمانی بغل لازمی
آدما ازت پشتیبانی کنن
خنکی ِ اون طرف ِ بالش
شنیدن داستانهایی درباره کودکیات
از پشت بغلت کند
شارژر را توی لپتاپ بزنی، درست قبل از اینکه خاموش بشود
خاروندن رد کش جوراب
لیسیدن انگشتهای پفکی
وقتی یه نینی عطسه میکنه
بوی بنزین
صورتتو خیس کنی و نسیم بخوره بهش
صدای آت و آشغال که از خرطوم جاروبرقی میره بالا
وقتی به کافهچی میگی: همون همیشگی
توی کلاس به عنوان شاگر زرنگ میشناسنت
7 سال پیش
حال اگه خراب باشه با هیچکدوم ازاینا خوب نمیشه
7 سال پیش
7 سال پیش
چه تند کامنت میزاری داریوش باو یه دقه وایسا بت برسیم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو