مرد در مراسم خاکسپاری همسرش بر سر مزار با چشمان اشکبار کنار روحانی ایستاده بود و زیر لب می گفت: دوستش داشتم
و روحانی سرش را تکان می داد… مرد باز تکرار کرد: یعنی… واقعا دوستش داشتم
ناگهان بغض مرد ترکید و در لابلای هق هق گریه گفت: اما… فقط یک بار به او گفتم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو