روباه : درس زندگیو یادم بده
گرگ : از بالای کوه بپر
روباه : اگه بپرم پام میشکنه
گرگ : میگیرمت
روباه پرید و گرگ او را نگرفت
پای روباه شکست.
روباه : چرا منو نگرفتی؟؟
گرگ : درس اول : اعتماد یعنی مرگ
عاقا ما دیروز داشتیم حاضر میشدیم بریم عروسی، گفتم برم یه تخلیه باری تو دشوری بکنم
😀
خلاصه که یدفعه شیلنگ از دستم در رفتــ
بلند شدم برش دارم که تا به خودم جمبیدم رفت از زبونه ی درپوش چاه تو
😂😂😂
هیچی دیگه شروع کردم شیلنگ و کشیدن این درپوشه هم لق شده بود هی تکون میخورد
خلاصه در یه حرکت گوزوسکوپی شیلنگ و کشیدم بیرون
اوفــــــــــــ اوفـــــــــــ نگم براتونـــ
درپوشه به چهار رنگ قهوه ای پررنگ ، سیاه قهوه ای کمرنگ و سبز تقسیم شده بود
به اۻافه ی اینکه یسری موی حدود نیم متری ام بش چسبیده بود
بعد مجبور شدم با دستای خودم درپوش پیپی ای رو جا بندازم سر جاش
دیگه داره باورم میشه وسواس نیستم، چسواسم
تو 15 سالگی بهم گفتی دوست دارم
تو 15 سالگی برای اولین بار عاشقت شدم و تو هم گفتی منم
تو 16 سالگی محکم بغلم کردی
تو17 سالگی گوشه پارک دستمو گرفتی و بوسم کردی
تو 18 سالگی خوشحال بودیم…. چون میتونستیم ازدواج کنیم
تو 19 سالگی باهام سرد شدی و من هر شب بیدار میموندم
تو 20 سالگی بهم گفتی تو لیاقت بهتر از منو داری
بعدشم ولم کردی و رفتی
تو 21سالگی خبر نداشتم زنده ای یا نه دوستم زنگ زد و منو به عروسیش دعوت کرد
تو 22 سالگی فهمیدم شوهر دوستم تویی
تو 23 سالگی فهمیدم بچه دار شدی
تو 24 سالگی فهمیدم هیچوقت منو دوست نداشتی اما
امروز 38 سالمه و بچه ات 15 سالشه اومده تو بغلم گریه میکنه چون عشقش ولش کرده
زمین گرده
🙂 🙂
مهربانی اون نیست که نوزادی به دنیا اومد
هلک و هلک کادو بخرین ببرین واسه نوزاد
مهربونی میتونه
خیلی چیزای دیگه باشه
مهربونی میتونه بچه ی یتیمیو سیر کنه
میتونه لقمه ی نون حلالی باشه سر سفره نیازمندان
بیاید یه قولی به هم بدیم
اگه کاری از دستمون بر میاد
دریغ نکنیم
ای که دستت میرسد کاری بکن
دیگ اسم تو یادم نیست
عکس تو اتاقم نیست
قرص های خواب لازم نیست
دیگ چشمام نمیشن خیس
افتادی تو از چشمم
نیستی دیگ ارزشمند
دندونی که لغش کرد باید که از شرش کند
فهمیدم زندگی بزرگ تر از شعار هایی هست که رو پارچه مینویسیم
فهمیدم آدمایی که دورو برمون میبینیم همیشه بد نیستن و حضورشون تو بعضی موقعیت ها ضروریه
فهمیدم هیچ وقت نمیشه تقدیرتو دستکاری کنی چون تقدیر چیزیه که تو بر اساس اون زندگی میکنی
فهمیدم که هر کس دارای یه ویژگیه اخلاقیه و من نمیتونم اونو دستکاری کنم
فهمیدم هیچوقت زندگی کامل نیست و نمیتونه باشه
فهمیدم همیشه اونی کع میخوای نمیشه
و فهمیدم چقدر دیر فهمیدم
سائلی به گروهی رسید که طعام می خوردند، گفت: سلام بر شما ای بخیلان
گفتند: ما را بخیل چرا گفتی؟
گفت: با تکه ای نان سخنم را تکذیب کنید
چیست دلچسب ترین حاجت ما از زهرا
جمعه ای با پسرش صحن اباعبدالله
اللهم عجل لولیک الفرج
فقط دلیل جدایی ز تو گناه من است
ثمر از این همه غفلت دل سیاه من است
همیشه ذكر تو را من به روی لب دارم
كه نام تو گل زهرا دلیل راه من است
ببین كه روز سپیدم ز هجر تو شام است
بیا و نور فكن كه چهره تو ماه من است
جدایی از تو بلایی عظیم و جانكاه است
گواه قلب حزین سردی نگاه من است
بگو به آن دو ملك در سیاهی قبرم
كه این غلام قدیمی بارگاه من است
گفتم شبي به مهدي(عج) كز تو نگاه خواهم
گفتا كه من هم از تو ترك گناه خواهم
اللهم عجل لولیک الفرج
یابن الحسن…
گذر ثانیه هاى نیامدنت
سخت است…همچو عباس
حین خالى شدن مشک اش
“اللهم عجل لولیک الفرج”
اى آنکه در نگاهت حجمى زنور دارى
کى از مسیر کوچه قصد عبور دارى؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى
اى آنکه در حجابت دریاى نور دارى
مهدے جان
هر زمان که مے گوییم
العجل یا مولای یا صاحب الزمان
زمزمه هایت را میشنوم که میگویے
صبر کن چشم دلت نیل شود مے آیم
شعر من حضرت هابیل شود مے آیم
قول دادم که بیایم به خدا حرفے نیست
دل به آیینه که تبدیل شود مے آیم
«اللهم عجل لولیک الفرج»
صبرم از کاسه دگر لبریز است
اگر این جمعه نیاید چه کنم ؟
آنقدر من خجل از کار خودم
اگر این جمعه بیاید چه کنم ؟
آقاترین سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شفاعت این ناصبور کن
می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.
اللهم عجل لولیک الفرج.
اللهم عجل لولیک الفرج