بهش میگم
می بینی آدم تشنهش میشه له له میزنه
هی آبمیوه و چای و هزار جور چیز میخوره
ولی در نهایت بازم تشنه شه
وقتی به آب میرسه
تا یه قلوپ میخوره میگه؛آخیش؟!
تو اون آخیشی
دلم تنگته
خب دلیل نمیشه که دلم تنگ نشه برات
نه، حواسمو پرت میکنه از چشات
نه، دستات خسته میشه
میگم دلم تنگته ؛ بعد میخای از تو بغلم پاشی
بری تا آشپزخونه که بمیرم از دلتنگیت؟
فقط نگام کن
پدر گفت
دوست داشتن كه عيب نيست باباجان
دوست داشتن دل آدم را روشن میكند
اما كينه و نفرت دل آدم را سياه میكند
اگر از حالا دلت به محبت انس گرفت، بزرگ هم كه شدی آمادهی دوست داشتن چيزهای خوب و زيبای اين دنيا هستی
دل آدم عين يك باغچه پر از غنچه است
اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند، اگر نفرت ورزيدی غنچهها پلاسيده میشوند
آدم بايد بداند كه نفرت و كينه برای خوبی و زيبایی نيست
برای زشتی و بي شرفي و بیانصافی است
اين جور نفرت علامت عشق به شرف و حق است