دلبسته به یک ثانیه دیدارِ تو بودم
این عمرکه بی حوصله ناچارِ تو بودم

تو نازترین حادثه در زندگی من
من شاخ ترین عاشق بی عارِ تو بودم

تا آخرِ بی حوصلگی شعر نوشتم
هر شب که تو خوابیدی و بیدارِ تو بودم

هر ثانیه آتش زده ام پیرهنم را
من ریزَعلیِ سخت فداکارِ تو بودم

هر فتنه که کردی تو، مرا حصر نمودند
من خسته یِ خسته زِ افکارِ تو بودم

بارایت یک فاجعه رفتی و دریغا
یک عمر غریبانه گرفتارِ تو بودم

ای کاش فراموش شود بینِ من وتو
آن فاصله ای را که بدهکارِ تو بودم

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

* ناشناس *