مرتب میکند روی سرم با عشق و با لبخند چادر را
کمی خم می شود، گلبوسه بر پیشانیَش با عشق می کارم

برایش دکمه ی پیراهن مردانه را با ناز می بندم
پر از لبخند نجوا می کند: بانوی رویا! دوستت دارم

برایش با نگاهم غمزه می آیم که: دیرت می شود، کارت!؟
صدایش عشق میریزد به جانم: نازنین من! تویی کارم

حواسم پرت عطر دلنشینش می شود، ته ریشِ زیبایش
کمی آهسته می گویم گمانم خواب باشم، گرچه بیدارم

چه زیبا می شود در قامتش پیراهنِ مشکی محرم ها خدای من
بنازم این همه مردانگی را که نباشد، سخت بیمارم

اگر یک لحظه هم از من جدا باشد، برایش باز دلتنگم
فقط یک لحظه دور از چشم من باشد پر از رویای دیدارم

پر از خوشبختی و عشقم کنارش، از تو ممنونم خدای من
بدون او من از لبخند وُ از دنیا، وَ حتی عشق… بیزارم

♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪

❇طاهره اباذری هریس❇