اومد چند ضربه به شیشه ماشین زد
با دست اشاره کردم بره پی کارش
یک دفعه نگاهم به قیافه اش افتاد
پسری با موهایِ فرفری و قیافه ای با مزه
نا خود آگاه خنده ام گرفت
گفت : عمو جون پسر داری ؟ بیا واسش بادکنک بگیر. خیلی خوشحال میشه بخدا. هیچی مثل شاد کردن دل بچه نیست
اینو با بغض گفت
دو تا خریدم. یکی رو دادم به خودش
گفتم :بیا اینم واسه خودت. تو هم بازی کن
گفت : عمو دستت درد نکنه. بادکنک زیاد دارم. من بابا ندارم
چراغ سبز شد
در راه بادکنک را باد کردم
و من ترکیدم
❇شاهين شیخ الاسلامی❇
8 سال پیش
آه کاش میشد واسه همچین آدمایی یه کاری کرد
5 سال پیش
تولدت مبارک نازنین😍😘
هر چه میخواهد دل تنگت بگو