وقتى برگشت، احساس کردم تمام دنيا را به من بخشيدند
وقتى تماس گرفت دلم ريخت
وقتى حرف مى زد و در کلمه هايش، در صدايش، در حس بين حرف هايش هزاران دوستت دارم و مرا ببخش که بد کردم و اميدوارم رابطه مان باز از سر گرفته شود و به روال سابق برگردد موج مى زد؛ لبخند زدم
اما… نه
لحظاتى بعد که به خودم آمدم، ديدم لبخند کوچک و شيرين روى لب هايم جاى خود را به پوزخند سپرده
ديدم همه ى شور و اشتياقى که در صبح ها و ظهر ها و عصرها و شب ها و کلا روزگار نبودنش، نسبت به بازگشت و شروع دوباره ى رابطه داشتم جاى خود را به سردى و عدم اعتماد سپرده
دريافتم ديگر حتی حس انتقام ندارم و فاجعه اتفاق افتاده
و فاجعه در رابطه چيزى نيست جز بى تفاوتى
همه ى اينها را نوشتم که بگويم آدمهايى که يک بار ترکتان کرده اند را دوباره شروع نکنيد
آدمهايى که يک بار ترکشان کرده و کنار گذاشته ايد را دوباره شروع نکنيد
محال است حستان دوباره به باشکوهى حس سابق شود
قرار هم باشد باز احساس علاقه ى سابق به سراغتان بيايد، پوستتان کنده خواهد شد
پوستتان کنده خواهد شد تا بتوانيد اعتماد از دست رفته را به رابطه تان بازگردانيد و پل هاى خراب شده را دوباره بسازيد
آدمهاى تمام شده را دوباره شروع نکنيد
از من به شما نصيحت
❇سارا سلمانی❇
8 سال پیش
حاضرم نصف عمرموبدم تافقدبیادبگه دوست دارم منم پوزخندبزنم وبگم بروبابا بیکاریا وغرورشوبشکونم اونوقت دلم خنک میشه
8 سال پیش
حاضرم نصف عمرموبدم تافقدبیادبگه دوست دارم منم پوزخندبزنم وبگم بروبابا بیکاریا وغرورشوبشکونم اونوقت دلم خنک میشه
پس جنون گاوی داری
8 سال پیش
بعلههههههههه
شیخ اشتباه نگیری هامن همون ناشناس1 هستم ولی اینبار اسمه واقعیموگفتم
هر چه میخواهد دل تنگت بگو