گفتند خبر رسیده باران داریم
باز هم از طرف دمشق مهمان داریم
ای دوست مگو بی سر و جان می آیی
از فضل توست که ما جان داریم
ناشناس
گفتند خبر رسیده باران داریم
باز هم از طرف دمشق مهمان داریم
ای دوست مگو بی سر و جان می آیی
از فضل توست که ما جان داریم
ناشناس
دوتا خط وجود دارندکه اگر دو طرف یک عدد قرار بگیرند اون عدد رو مثبت میکنند،حتی اگه منفی باشه
اون دوتا خط اسمش قدرمطلقه
چادر من
قدرمطلق من است
من چه خوب باشم چه بد
از من انسانی خوب میسازد
تنها خداست که میداند
“بهترین”
در زندگیت چگونه معنا میشود
من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم
**نوروزت مبارک**
تو کجایی سهراب؟
آب راگل کردند
چشم ها را بستند
… و چه با دل کردند
یاد داری گفتی
قایقی خواهم ساخت
دور خواهم شد ازاین خاک غریب؟
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم
پدری پیر مرا
نکته ای زیبا گفت
از بد دنیا گفت
گفت طاووس مشو
که به عیبت خیزند
گر شوی شعله ی شمع
زیر پایت ریزند
گفت پروانه مشو
که به سر گردانی
لای انگشت کتاب
سالها میمانی
نه زمین باش نه خاک
که تورا خوار کنند
وانگهی ذهن تورا
پر ز مرداب کنند
آسمان باش که خلق
به نگاهت بخرند
وز پی دیدن تو
سر به بالا ببرند
ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ
ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ!؟
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ
ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ
….
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ
ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﻫﺮﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ به خود ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ
ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻱ ﻣﻦ، دارایی من
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ آنان که ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ
ﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!؟
ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ ﮐﺪام است؟
به سراغ من اگر می آیی تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هر جور که دلت خـــواست بیا
مثل سهراب دگر جنس تنهـــــایی من چینی نیست که
ترک بر دارد
مثل آهن شده است چینی نازک تنـــــــهایی من