حکایت بانک زمان

تصور کنید حساب بانکی دارید که هرروز صبح ۸۶۴۰۰تومان به حساب شما واریز میگردد و شما فقط تا آخر شب فرصت دارید تا همه ی پول ها را خرج کنید.چون آخر وقت حساب شما خود بخود خالی میشود

در این صورت شما چه خواهید کرد؟

البته سعی میکنید تا آخرین ریال را خرج کنید
هر روز ما یک چنین حساب بانکی داریم ؛حساب بانکی زمان
هرروز صبح در بانک زمان شما ۸۶۴۰۰ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان میرسد.هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود

ازرش یک سال را دانش آموزی که مردود شده، میداند
ارزش یک ماه را مادری که فرزندش را نارس بدنیا آورده، میداند
ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه، میداند
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق میکشد
ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده
و ارزش یک ثانیه را فردی که از تصادفی مرگبار جان سالم بدر برده، میداند

باور کنید هر لحظه گنج بزرگی است! گنجتان را به آسانی از دست ندهید
به یاد داشته باشید: زمان بخاطر هیچ کس منتظر نمی ماند

و فراموش نکنید که: دیروز به تاریخ پیوست و فردا معما است
و امروز هدیه خداست
(:

کسانی که در این دنیا برنامه و هدفی ندارند و فقط در این دنیا هستند و بطور خلاصه یعنی در این دنیا هستند ولی دراین دنیا زندگی میکنند تنها گوسفندانی بیش نیستند

دکتر شریعتی در وصف این افراد می فرمایند

انسان نمی تواند به آسمان نیندیشد
چگونه می تواند؟؟
مگر انسان هایی که بی چرا، مشغول چریدن هستند و سر به زمین برده اند و پوزه در خاک دارند و غرق در آب و علف اند

آری
اینهایند که “گوسفندان “دوپایند

“دکتر علی شریعتی “

بیایید یاد بگیریم که در این دنیا گوسفندان دو پا نباشیم و همیشه درحال یاد گرفتن باشیم

و به قول معروف
یاد بگیریم که از یاد گرفتن لذت ببریم