خدایــــــــــا! سرده این پایین، از اون بالا تماشا کن
اگه میشـه بیــــــا پاییـن و دستـــــای منـــو ها کن
خدایــــــــــا!سرده این پایین،ببـین دستــامـو میلرزه
دیگه حتـــــــــــے همه دنیا،به این دورے نمـے ارزه
تو اون بالا من این پایین،دو تایـــــــے مون چرا تنها؟
اگه لیلــــــے دلش گیــــره! بـــــگو مجنون چرا تنها؟
خدایا! من دلم قرصه،کسے غیر از تو با من نیست
خیالت از زمین راحت ،که حتــے روز،روشن نیست
کسـے اینجا نمـے بینـه که دنیـــــــــــا زیر چشماته
یه عمره یـــــــــــادمـــــــون رفته،زمیـن دار مکافـاته
فراموشم شده گاهـے،که این پایین چه هـــا کردم
کـــــــــه روزے بایـد از اینجـا بــازم پـیــش تو برگردم
خدایـــــــــا! وقــت برگشـتـن یه کم با من مدارا کن
شنیــدم گرمــه آغوشـــت،اگه میشـه منــم جا کن
(شاعر ناشناس)
آن عبد فراری ز تو هر جا ، منم
آنکه امروز کند توبه و فردا … ، منم
آن که نبُرَد دل ز من رفته تویی
وانکه به تو دل نداد و رسوا ، منم
با آن که تو گفتی ز هوس در ته هر عشق
آنکه دل داد و شده بی کس وتنها ، منم
نتَوانم که حریفت شوم از من بکشی دست
آنکه مغلوب شود در جدل ما ، منم
تا که شوم آسوده و راحت ز تو دورم !
آنکس که پناهش بشوی در دل غم ها ، منم
تا اسم تو آید نباشد اثر از من
آن عبد فراری ز تو هر جا ، منم
شعر” عبد فراری ” از خودم ( چون تا حالا چند نفر راجب اینکه مخاطب این شعر کیه پرسیدن لازمه بگم که مخاطبش خداست)
من بچه که بودم بیشتر از اینکه از گم شدن بترسم از پیدا شدن میترسیدم….!
وقتی پیدا میکردنم یعنی جوری میزدنم که تا یه هفته صدا سگ بدم! :fat: :fat: 😯
♫♫♫
یکی از معضلات بچگیم این بود که
چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون
که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم ! 🙄
♫♫♫
اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که
روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود
مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده
و وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمیشه
کلی کیف می کردم ! 🙂
حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد …
♫♫♫
زیباترین خبر در دوران مدرسه :
معلم نیومده !!!
♫♫♫
مدرسه :
۲+۲=۴
تمرین خونه :
۴+۲*۸/۲
سوال امتحان
حمید ۵ سیب دارد ، او هفت دقیقه تا رسیدن قطار فرصت دارد
جرم خورشید را محاسبه کنید !