خشبحالششششش
اگه گفتین کییییی
بابامومیگم یه دخترداره شاه نداره
صورتی داره بلقیس نداره 👹👹
ازخوشکلی اصغرنداره 😜😜
بابام منو ب کَسی میده
که کَس باشه پیرهن تنش
اطلس باشه 💵💵💰
ازخودراضیم اصغرو بلقیس هستن
👻👻
یلابای 😎😎
خشبحالششششش
اگه گفتین کییییی
بابامومیگم یه دخترداره شاه نداره
صورتی داره بلقیس نداره 👹👹
ازخوشکلی اصغرنداره 😜😜
بابام منو ب کَسی میده
که کَس باشه پیرهن تنش
اطلس باشه 💵💵💰
ازخودراضیم اصغرو بلقیس هستن
👻👻
یلابای 😎😎
امروز زنگ اخر الزامات محیط کارداشتیم
ک بسیار درس مزخرفیه و قراربود امتحان بگیره معلممون
ما رفتیم نشسیم سره کلاس لام تا کام هم حرفی نزدیم
معلم کفت خب کجا بودیم ماهم گفتیم فلان
صفحه گفت خب ادامه ی درس و میدم
ماهم ساکت شدیم تا اخر ک درس داد تمام
یهو یکی از بچه ها گفت خانم قراربود امتحان بگیرید ها
جالب اینجاس ک خوده
معلمه هم یادش نبود گفت عهههه
پس هفته ی دیگه میگیرم
امروز سره کلاس مبانی بودیم منو بلقیس
داشتیم رو میز نور کار انجام میدادیم
من اومدم مدادمو وردارم بلقیس شتر هم
پشت سرم اومد
منم دیدم تیغم نیس
گفتم بلقیس تیغمو کجاگذاشتی یکوقت نره
تولوزالمعدمون بعد یهو گفت بیا پیداش کردم
خلاصه تیغو گذاشت رو رگش و ارومممم
خیلییی ملیح کشید عاقا دیدیم دستش قرمزززز شد و خون اومد
خاک توسرش کنن خنگه
خوبه ، رگشو نزد بمیره ولی کاش همیچین کاری میکرد
یعنی اگه الان بیاید
منو بشکافید وکالبدشکافیم
بکنید همش عدس ولپه
میریزه بیرون ازبسکه
قیمه خوردم
اول بگم ک منو بلقیس باهم تویه مدرسه و تویه رشته (گرافیک) درس میخونیم
روزه اول مدرسه بود ک توصف ایستاده بودیم منتظر بودیم کلاسامون مشخص بشه اسم بلقیس و ک خوندن کلاسش جدا ازمن بود خیلی ناراحت شدیم بعد من مامانموصدا زدم ک بیاد ب مدیر بگه اینارو پیشه هم بزارید خلاصه مامان بلقیس هم اومد
مامانم گفت میریم بشون میگیم دخترخاله اید ؛ میخواین باهم باشید خلاصه رفتن ب باباهامون ،گفتن ک برن دفتر وقتی رفتن دفتر بابای
منو بلقیس گفتن اینا باهم دوستن مامانم گفت دخترخاله ان مامان بلقیس گفت ، فامیله دورن
مدیرمونو ناظممون هنگیدن و ما دوتارو گذاشتنمون پیشه
هم خلاصه خیلی روزه خنده داری بود
هرکی یه چیزی میگفت
همیشه در پِرسپِکتیوِ زندگیت
سه نقطه ای باش تا بتونی
از دونقطه ای ها و یک نقطه ای ها ی توی زندگیت موفق تر باشی
و سعی کن با تالبوت وژوزِف در ارتباط باشی تا تالبوت تورا صیقلی و نقره ای نکند
نویسنده ی محترم و متشخص:خودم
قبلا جواب خوبی،خوبی بود
الان شدهـ
مگه من ازت خواستمــ.
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
سلام من به محرم به دسـت و بـا زوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره ی اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـا شـقـی زهـیـرش
بـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش
*ناشناس*
زندگی را
بايد زندگی کرد
آنطور که
دلت میگوید
سیمین بهبهانی