ﺍﻻ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻧﺎﭘﺎﮐﯽ؟
ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﺶ
ﺭﺩ ﭘﺎ ﺍﺯ ﺧﺒﯿﺜﯽ ﺍﺳﺖ
ﻣﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺗﻮ ﭘﯿﻮﻧﺪﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺳﯿﺎﻫﯽﻫﺎ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻓﺼﻞ ﺳﭙﯿﺪﯼ ﺭﺍ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯﯼ
ﻣﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
ﺍﻻ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻧﺎﭘﺎﮐﯽ؟
ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﺶ
ﺭﺩ ﭘﺎ ﺍﺯ ﺧﺒﯿﺜﯽ ﺍﺳﺖ
ﻣﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺗﻮ ﭘﯿﻮﻧﺪﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯﯼ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺳﯿﺎﻫﯽﻫﺎ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﻓﺼﻞ ﺳﭙﯿﺪﯼ ﺭﺍ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯﯼ
ﻣﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺑﺮﻑ
سفره که می گشایی
همه رایکجا،میهمان میکنی
ازمن،باهمه سیاهی ام
تا دردانه های خانه زادت را
من آموختم
دربرابر کریم،فقط باید زانو زد
پیمانه ها ازکرامتش پر خواهندشد
سلام سلطان
دلم بود
و حرم بود
و امامم بود و تنهایی
حرم قبله
حرم،کعبه
عجب احرام زیبایی
دو رکعت گریه سرکردم
دو رکعت خاک گل کردم
دو رکعت با تمام سنگ هایش
درد دل کردم
لباس اشک آماده
سرم از شرم افتاده
همیشه سنگ فرش او
برایم مهر و سجاده
زیارت نامه می خواندم
دلم گرم زیارت شد
نگاهم خورد بر قبرش
نمی دانم جسارت شد؟
به پای پنجره فولاد
دل روی دل افتاده
گذار کشتی طوفان زده
بر ساحل افتاده
نفس پشت نفس
ایوان به ایوان سیر می کردم
گلاب چشم هایم را
برایش خیر می کردم
بیا پیراهنم بو کن
هنوز عطر حرم دارد
فقط ایوان و سقاخانه و
یک صحن کم دارد
دلم،آهو
دلم از او
دلم مشغول گفت و گو
بزن نی زن به نام او
بگو یا ضامن آهو
صلی الله علیک یاعلی بن موسی الرضا
دختر بَدر الدُجی امشب سه جا دارد عزا
گاه میگوید پدر، گاهی حسن گاهی رضا
ایام سوگواری حضرت ختمی مرتبت(ص)، امام حسن مجتبی(ع) و ثامن الحجج(ع)تسلیت باد