khengoolestan_axs

*********◄►*********

️پسرک گفت : گاهی اوقات قاشق از دستم می افتد

پیرمرد گفت: من هم همینطور

پسرک آرام نجوا کرد: من شلوارم را خیس می کنم

پیرمرد خندید و گفت : من هم همینطور

پسرک گفت : من خیلی گریه می کنم

پیرمرد سری تکان داد و گفت: من هم همین طور

*narahat* اما بدتر از همه این است که

پسرک ادامه داد : آدم بزرگ ها به من توجه نمی کنند

بعد پسرک گرمای دست چروکیده ای را حس کرد: می فهمم چه حسی داری … می فهمم

*********◄►*********