یادمه کلاس ۸ بودم دنیام فرق میکرد
یه روز سر کلاس جغرافیا بودیم معلم داشت برگه ها رو صحیح میکرد و ما هم خرکیف بودیم کفشامونو دراورده بودیم داشتیم ۴ نفری ته کلاس با میز تک چرخ میزدیم همینجوری داشتیم کله میزو بالا میدادیم که یه دفه زیاد گاز دادیم و میز کله پا شد
در همین حین که کله ما داشت به سمت پایین میرفت و پاهامون به سمت بالا در هوا معلق بود کفش من با سرعت نسبتا خوبی از پام جداشد و فقط دیدم که رفت به سمت جلوی کلاس
وقتی وارد جو شدم فهمیدم که خورده به سر مبارک معلم :////////
نامرد کاراته باز بود وقتی فهمید من بودم با یقه بلندم کرد مث کنده پرتم کرد بیرون
منم دیگه کاری باهاش نداشتم ;))))))

پ ن : با الهام از سبک شیخ المریض