بی وفایی تا به کی، از پا فتادم نازنین
بر دلم از عشق تو، داغی نهادم نازنین
من که همچون کوه بودم در دیار عاشقان
همچو کاهم کردی و دادی به بادم نازنین
سوختم در عشق تو دیروز، وقتی ناگهان
شعری از دیوان تو آمد به یادم نازنین
آنقدر نالیدم از دست تو در دامان عشق
تا خموش افتادم و گویی نزادم نازنین
رفتی و با رفتنت در کوچه باغ سینه ام
خاطرات مانده را بر باد دادم نازنین
ناشناس
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
8 سال پیش
تست نمایش کامنت در نرم افزاره اندروید
هر چه میخواهد دل تنگت بگو