قایقی خواهم ساخت …
با کدام عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند …
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد …
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت …
پس بگو ای سهراب …
شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق …
یا که میگفتی …
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی …
زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی …
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد …
جمله زیباتر میشد …
تو ببخشم سهراب …
که اگر در شعرت ، نکته ای آوردم، انتقادی کردم …
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا …
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، در جوانی پیرم …
زندگی رویا نیست … زندگی پردرد است …
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است …
* ناشناس *
9 سال پیش
عالیه خیییله قشنگه
9 سال پیش
خیلی قشنگ بود پسر ، دستت درد نکنه
هر چه میخواهد دل تنگت بگو