abass_moharam_1395

^^^^^*^^^^^

خبر آمد فرات از خویش سر رفته
فرات از دست ماموران خود ، امسال در رفته
به پای موجها بر خواسته ، تا مشک خالیه قمر رفته

***

فرات از دور با امواج خود چون دسته ی سینه زنی ، با ذکر جان ارباب می آید
رقیه صبح چون بر خواست در گوشش صدای آب می آید

***

فرات انداخته نعلین خود را مثله حر امسال بر دوشش
به پا بوسه رقیه ، گوشواره های خودرا کنده از گوشش
فرات آمد گرفت از دست بابا و فشرد آرام اصغر را در آغوشش

***

فرات آمد مودب پیش ساقی حرم عباس ، زانو زد
تمام روضه ها بر عکس شد ، دریا به ساقیه حرم رو زد
خودم دیدم که در چشم فرات ، آهسته اشک شوق سو سو زد

***

تمام روضه ها بر عکس شد ، عباس روی مرکبش ننشست
برادر بچه هایت آب میخواهند به روی لبش ننشست

***

نیامد مشک بر دارد برای بچه ها دیگر
نزد اهل حرم را با همان الله اکبرها صدا دیگر
نماند از ساقیه بی دست رد دست و پا دیگر

***

فرات امسال اوج روضه اینجور از آخر به اول خواند
برادر آمده بالای نعش خود ، خدا تصویر را سمت عقب آهسته بر گرداند

***

برادر از سره نعش برادر غم زده پا شد
عمود از فرق سقای حرم بر خواست ، منها شد
به سرعت تیر بیرون آمد از مشک و به آغوش کمان برگشت
و تیر دومی بیرون زد از چشمان پر اشک و به آغوش کمان بر گشت

***

عمو دست چپش بر گشت در جایش
زمان سمت عقب می رفت و دست راست پیوست با سرعت به اعضایش

***

گرفت از آب ، اشکش را و هستش را
گرفت از آب مشکش را و دستش را

***

به سمت علقمه نه ؛ که عمو از آب بر میگشت
عمو از آب بر میگشت و همراه دل ارباب بر میگشت
به خیمه تاب بر میگشت

***

رسیده روضه حالا در حرم در ابتدای کار
ولی اینجاس از دیده فرات روضه خوانت انتهای کار

♦♦—————♦♦
500x578_1460013606327097