یه سفردانشجویی رفته بودیم شیراز

خیلی خوش گذشت،همیشه دوست داشتم شیراز رو ببینم وقتی رسیدیم بعد استراحت با دوستام رفتیم حافظیه
ما 6 تا دختر مجرد بودیم که تصمیم گرفتیم سر قبر حافظ فال بگیریم
بعد ازاینکه هممون یدور فال گرفتیم

باخنده گفتم
بچه ها بیاین ببینیم اگه حافظ زنده بود کدوم یکی ازما رو میگرفت؟ وبا کی ازدواج میکرد!؟همه خندیدیم
بعد نیت کردم وصفحه فال مورد نظر رو بازکردم
داشتم شعر رو میخوندم که رسیدم به اینجاش کپ کردم!!!
چشام ازشدت تعجب چهار تا شد

زبونم بند اومده بود ..چیزی که میدیدم روباور نمی کردم

دوستام گفتن بخون دیگه چرا ادامه نمیدی!!؟
ومن این بیت شعر روبلند براشون خوندم

شهریست پرکرشمه و خوبان زشش جهت
چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم

و در اون لحظه بود که تصمیم گرفتم دیگه ههیچوقت باحافظ شوخی نکنم

بی جنبه ! شانس آوردم فوش ناموسی نداد

*vakh_vakh* *vakh_vakh*

♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥