anar

آن درس کتاب فارسی را
با عکس انار یادتان هست
سارای سه چار ساله هم که
از حافظه هایتان نرفته است…
آن دختر بی انار حالا
یک باغ پر از انار دارد
با پورشه و بنز و باغ و ویلاش
پیش همه اعتبار دارد
کارش شده پول خرج کردن
چک پولِ اورت و صد دلاری
یک پاش شمال و کیش و تهران
یک پاش جزایر قناری
دنبال شوی لباس حتی
تا آن سر انگلیس رفته
یا این که برای رژ خریدن
گاهی شده تا سوییس رفته
تا می شده پیش چند جراح
کلی به قیاقه اش رسیده
با ساکشن و لیفتیگ و لیزر
خوش تیپ شده است ور پریده
سارا زن مرد مایه دارو
صاحب سمتی به نام داراست
غواصی و اسب و کایت و اسکی،
هر لحظه برای او مهیاست
ویلاش پر از درخت سیب است
یک عالمه هم انار دارد
وضعش شده خوب چون که حالا
یک شوهر رانت خوار دارد

شاعر : مصطفی مشایخی